صفحه ۳۳۲

11- روایتی که در سیره ابن هشام هست و اکنون چکیده آن را نقل خواهیم کرد [و نیز روایت بعد از آن هر دو دلالت دارند که پیامبراسلام در جنگ خندق برای آگاهی از امکانات، روحیه و تصمیم دشمن و نیز جهت برهم زدن وحدت و یگانگی نیروهای متحد شده آنان، از عوامل اطلاعاتی و جاسوسان هوشمند و باکیاست استفاده می‎کرده است، مثلا برای برهم زدن سه فرقه و نیروی متحد شده بنی غطفان، قریش و یهود بنی قریظه تاکتیک ذیل را اعمال فرمود:]

"روایت شده که در بحبوحه جنگ خندق (احزاب) نعیم بن مسعود اشجعی به خدمت رسول خدا آمده و گفت: ای پیامبر خدا، من مسلمان شده ام ولی اسلام خود را از اعضای قبیله خود و دیگران پنهان داشته ام، اکنون بفرمایید تکلیف من در این شرایط جنگی چیست ؟

حضرت به نعیم بن مسعود پاسخ داد: تو یک نفر بیشتر نیستی [و از نظر رزمی وجودت چندان نمی تواند مفید باشد] پس اگر می‎توانی با به کار بردن تدبیر و حیله ای این دشمنان را پراکنده کن و بینشان اختلاف بینداز؛ چرا که حیله و خدعه در جنگ حرام نیست، و جنگ همه اش حیله و خدعه است.

پس از این گفتگو نعیم بن مسعود به نزد یهود بنی قریظه [که از اهالی مدینه و ساکن دائمی آن محل بودند] رفته و اظهار داشت: من از مدتها پیش دوست و خیرخواه شما بوده و هستم، شما میزان دوستی من با خودتان را خوب می‎دانید. آنان گفتند: تو را در این حرف تصدیق می‎کنیم، همیشه دوست و خیرخواه ما بوده ای، تو در نزد ما متهم نیستی.

آنگاه نعیم گفت: وضع قریش و غطفان که اکنون به جنگ محمد(ص) آمده و با شما نیز متحد شده اند، با وضعیت شما تفاوت دارد؛ اینجا (مدینه) شهر شماست؛ اموال، زنان و کودکان شما در اینجا هستند، و نمی توانید آنها را به جای دیگر منتقل کنید، در حالی که زنان و فرزندان و اموال قریش و غطفان در جای دیگرند و خودشان آمده اند تا با محمد و اصحاب او بجنگند، پس وضع آنها با شما فرق می‎کند. آنان اگر بر محمد پیروز شدند که چه بهتر، به هدف رسیده اند، و اگر شکست خوردند فرار می‎کنند و

ناوبری کتاب