خود آن را از انس روایت کرده است.سنن بیهقی ج 148/9، کتاب السیر، باب بعث العیون، سنن ابی داود ج 37/2، کتاب الجهاد، باب فی بعث العیون.
در کتاب سیره ابن هشام، این روایت [با ذکر جزئیات بیشتر و با تبدیل نام بسیسه به بسبس بر وزن به به ] بدین گونه درج شده است:
"رسول خدا(ص) در نزدیکی محلی که صفراء نام داشت دو نفر را برای تحقیق و تجسس درباره کاروان تجارتی ابوسفیان بن حرب و غیره مأموریت داد که در منطقه بدر راجع به این موضوع تجسس کنند. نام آن دو نفر عبارت بود از: بسبس بن جهنی هم پیمان بنی ساعده، و عدی بن ابی الزغباء جهنی هم پیمان بنی نجار."سیره ابن هشام ج 265/2
ابن هشام ضمن ادامه بحث در این باره [چهار صفحه بعد در کتابش ] چنین مینویسد:
"...بسبس بن عمرو وعدی بن ابی الزغباء پیش رفته و در منطقه بدر فرود آمدند، در آنجا در کنار تپه ای شتران خود را خوابانیده و مشگهای خود را پر از آب ساختند. آنان هنگامی که سر آب رفتند "مجدی بن عمرو جهنی" را هم در آنجا دیدند، و نیز مشاهده کردند که دو نفر دختر در آنجا با یکدیگر گلاویز شده و دعوا میکنند. یکی از آنها طلب خود را از دیگری میخواست و به او چسبیده بود و دست بردار نبود. آنگاه آن دختر مقروض گفت: به من مهلت بده که فردا یا پس فردا کاروان [ابوسفیان ] که اینجا اتراق میکنند، من برایشان کار میکنم و قرض تو را میپردازم. مجدی بن عمرو نیز حرف او را تصدیق نموده و آن دو را از هم جدا کرد و هر کدام پی کار خود رفتند. بسبس و عدی نیز این صحنه را مشاهده کرده و به این حرفها گوش دادند. سپس [بدون آنکه چیزی بگویند] سوار بر شتران خود شده و رفتند، و شنیده ها و دیده های خود را برای پیامبراسلام (ص) گزارش کردند."سیره ابن هشام ج 269/2 (چهار جلدی)