صفحه ۳۲۵

آن اطراف شخصا به تحقیق و تفحص پرداختند. آنان در ضمن تحقیقات گشتی خود به پیرمرد عربی برخورد کردند، حضرت پیامبر شروع کرد به تحقیق کردن و پرس وجو نمودن از آن مرد عرب، در حالی که خودش را هم معرفی نکرد. از مرد عرب پرسید راجع به قریش و نیز محمد و اصحاب او چه می‎داند، و درباره هر کدام از آنها چه شنیده است ؟

آنگاه به سوی اصحاب خود بازگشت. وقتی شب فرارسید آن حضرت، علی بن ابی طالب، زبیر بن عوام و سعد بن ابی وقاص را به همراه چند نفر دیگر به سوی محلی از بدر که آب داشت و معمولا کاروانیان در آنجا فرود می‎آمدند اعزام کرد، تا درباره اهل مکه و کاروانهای قریش اطلاعاتی به دست آورده و برای آن حضرت گزارش کنند.

آنان در محل آبهای بدر به کسانی برخوردند که قریش آنان را پیشاپیش فرستاده بودند تا آب مورد نیاز کاروان را آماده کنند [از چاه بکشند] و در اصطلاح عرب متصدیان این نوع مسؤولیت را "راویه" می‎نامند. راویه های قریش عبارت بودند از اسلم ،غلام بنی حجاج، و عریض ابویسار، غلام بنی عاص.

جاسوسان پیامبراسلام (ص) آنان را دستگیر کرده و به اردوگاه مسلمین آوردند.

زمانی به اردوگاه رسیدند که پیامبر مشغول نماز بود. مسلمین بازجویی از آنان را شروع کردند، و از آنها خواستند که خودشان را معرفی کنند، آنان پاسخ دادند ما سقا و راویه قریش هستیم. [از مکه به منظور حمایت و پشتیبانی کاروان ابوسفیان که از شام می‎آید بدینجا آمده ایم ] و آنان ما را پیشاپیش فرستاده اند که آب آماده کنیم.

مسلمانان که برخلاف رأی شخص رسول خدا(ص) بیشتر دوست داشتند ردپایی از کاروان تجارتی ابوسفیان پیدا کنند، از پاسخ آن دو غلام [مبنی بر اینکه ما متعلق به سپاهی هستیم که از مکه برای حمایت ابوسفیان آمده و نه از خود کاروان ابوسفیان ]

ناوبری کتاب