عبدالله بن جحش بعد از آنکه در آن مسیر تعیین شده دو روز با همراهان خود راهپیمائی کردند، نامه را گشوده و مطالعه کرد، که در آن نوشته بود: هرگاه این نامه را خواندی، بعد از آن به سوی نقطه ای به نام نخله که در بین دو شهر مکه و طائف قرار دارد عزیمت کن، و در نخله مخفی بمان و از اوضاع و احوال قریش برای من [رسول خدا(ص)] گزارش و خبر تهیه کن.
عبدالله وقتی که از مضمون نامه باخبر گردید در همانجا گفت: سمعا و طاعة . آنگاه رو به یاران و همراهان خود کرده و اظهار داشت پیامبرخدا(ص) مرا دستور فرموده است که به نخله بروم و در آنجا کمین کنم و درباره قریش گزارش و اخبار تهیه کنم."سیره ابن هشام ج 252/2، مغازی واقدی ج 13/1. در اینجا یادآوری این نکته بجاست که اگر ما از پیامبر(ص) هیچ چیزی نداشتیم جز این طرحهای شگفت انگیز نظامی و نیز آرایش نظامی و پیش بینی های عجیب از اوضاع آینده، همینها کافی بودند که مرتبط بودن او با منبع وحی و نبوتش را تصدیق کنیم. چون هیچ فرد تحصیل کرده و دانشکده نظام دیده نیز نمی تواند امثال اینها را داشته باشد. به ااینکه آن حضرت تحصیلاتی و سوادی نداشت این کارها را انجام میداده است. پس معلوم میشود به راستی پیامبرخدا(ص) مرتبط با منبع وحی بوده است. و...(از افاضات معظم له در جلسه 269 درس فقه) اندکی دقت و ژرف نگری درباره این روایت تاریخی ما را به نکته های بسیار جالب و آموزنده ذیل راهنمایی میکند: 1- اینکه آن حضرت همه افراد اعزامی را از میان مهاجران که از اهالی مکه بودند و اوضاع و احوال مکه و حومه مکه و مردمان آنجا را خوب میشناختند انتخاب کرده، و از انصار که اهل مدینه بودند و نسبت به محیطشناسی به اندازه مهاجرین اطلاعات نداشتند نفرستاد. این مسأله اولا هوشمندی و دقت نظر آن حضرت را نشان میدهد، و ثانیا به ما نیز میآموزد که در مواقع و موارد مشابه، افراد بااطلاعتر همیشه نسبت به دیگران تقدم دارند. 2- اینکه آن حضرت با اینکه به عبدالله و همراهان او اعتماد داشت و لذا آنان را دنبال این مأموریت مهم و خطیر میفرستاد، ولی با این حال شیوه استفاده از "حداکثر رازداری ممکن" را فراموش نکرده و به عبدالله گفت: فقط بعد از طی مسافت دو روز مجاز است از مقصد نهایی و نوع مأموریت خود مطلع شود. لذا معلوم میشود در حفظ اسرار جنگی و کلا همه مسائل اطلاعاتی باید جز برای رفع نیاز سخن نگفت و رازها را فاش نساخت؛ چون بالاخره هر راز و حرفی که از دو نفر تجاوز کرد فاش و منتشر میگردد. 3- اینکه ما از این حدیث میفهمیم که فعالیتهای تجسسی و اطلاعاتی درباره دشمن و امکانات و تحرکات نظامی او منحصر به زمان جنگ و درگیری نیست؛ چون در آن زمان رسول خدا(ص) جنگ و درگیری با اهل مکه و قریش نداشت، ولی با این حال میخواست بفهمد آنان چه کار میکنند و چه تصمیماتی دارند. 4- نکته چهارم اینکه شهر طائف تقریبا در قسمت جنوب شرقی مکه قرار دارد و منطقه نخله نیز بین آن دو و در نزدیکی مکه واقع شده است، و اگر کسی بخواهد از مدینه به نخله برود باید از راه مکه عبور کند، ولی بدیهی است که گروه عبدالله بن جحش نمی توانستند از راه مکه به سوی نخله بروند، چون لو میرفتند و شناخته میشدند؛ لذا معلوم میشود که رسول خدا(ص) مسیر راهپیمائی آنان را از بیراهه قرار داده بوده است. و این نیز نکته ظریفی است که هم حساسیت و دقت رسول خدا(ص) را نشان میدهد، و هم به ما میآموزد که چنین باشیم. (مقرر)