سرنیزه و تاختن اسبان و ریخته شدن خونهایشان به دست آورده اند، در بین یاران خاص خود و اطرافیانت تقسیم میکنی..."و فی کتابه الی مصقلة بن هبیرة عامله علی "اردشیر خره": "بلغنی عنک أمر ان کنت فعلته فقد اسخطت الهک و أغضبت امامک : انک تقسم فئ المسلمین الذی حازته رماحهم و خیولهم، و اریقت علیه دمائهم فی من أعتامک من اعراب قومک ." (نهج البلاغه، فیض الاسلام 961/، عبده 76/3، نامه 43) توضیح : در قدیم شهر فیروزآباد فارس ییلاق و کاخ تابستانی "اردشیر" بوده است، لذا آنجا را "اردشیر فره" میگفته اند. عربها نیز آن را معرب کرده و با تبدیل فاء به خاء "اردشیر خره" یا "اردشیر خره" نامیدند. (از افاضات معظم له در جلسه 269 درس فقه)
4- از جمله این موارد با خبر شدن آن حضرت از نامه نگاری [پنهانی ] "معاویة بن ابی سفیان" با "زیاد بن ابیه" برای ملحق ساختن مادر "زیاد" در زمان جاهلیت از جمله زنان روسپی و بدکاره ای به شمار میرفته که بر بالای خانه خود پرچم مخصوص نصب کرده بود و بدان واسطه مردان را به سوی خود دعوت میکرده از این روی "زیاد" پدر شناخته شده ای نداشت. چون در زمان جاهلیت از چنان زنی متولد شده بود که شوهر قانونی و رسمی نداشت. برای همین خاطر بود که او را "زیاد بن أبیه" یعنی "زیاد فرزند پدرش" مینامیدند، اما معلوم نبود که این "پدر" کیست ! ابوسفیان پدر معاویه از جمله مردانی بوده است که با مادر زیاد روابطی میداشته است. از این روی وقتی که معاویه منطقه شام را از حکومت اسلامی علی (ع) تجزیه کرد درصدد جذب "زیاد بن ابیه" برآمد و مخفیانه به او نامه نوشته و گفت: تو از نطفه پدر من هستی و او را به خود "ملحق" کرد! (مقرر) زیاد به خانواده ابوسفیان است [که در ضمن آن حضرت امیر(ع) زیاد را از اینکه تحت تأثیر وسوسه های معاویه قرار بگیرد برحذر داشته ] و خطاب به او نوشته است:
"من آگاهی یافتم که معاویه [مخفیانه ] برای تو نامه نوشته است و بدان واسطه میخواهد عقل تو را برباید، و کارآیی و برندگی ات را زایل ساخته و به فردی سست عنصر تبدیلت کند؛ از او برحذر باش !"و فی کتابه الی زیاد بن ابیه، لما کتب الیه معاویه یرید استلحاقه: "و قد عرفت أن معاویة کتب الیک ستزل لبک و یستفل غربک، فاحذره." (نهج البلاغه فیض الاسلام 962/، عبده 76/3، نامه 44) در صدر اسلام هر کس که والی و استاندار بصره میشده، مناطق جنوبی ایران مانند خوزستان، فارس وکرمان نیز زیر نظر او اداره میگردید، و آن شخص برای دیگر شهرهای منطقه فرماندار و نایب الحکومه میفرستاد. در بخشی از زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) که استانداری بصره با "عبدالله بن عباس" بود، او "زیاد بن ابیه" را فرماندار فارس نموده و در حقیقت نایب خود در آنجا قرار داد. و بعضی اوقات هم که ابن عباس در بصره حضور نداشت، "زیاد" میآمده و امور آنجا را هم اداره میکرده است. و از لحاظ مدیریت مردی زیرک، نیرومند و قوی بوده است. از آنجا که "پدر" زیاد معلوم نبود، معاویة بن ابی سفیان از شام به او مخفیانه نامه نوشت، و گفت تو "داداش" من هستی و پدر من ابوسفیان پدر تو نیز هست، پس از حکومت علی ببر و به من بپیوند! وصول این نامه محرمانه را ظاهرا عیون و جواسیس امیرالمؤمنین که در فرمانداری فارس بودند متوجه شده و به آن حضرت گزارش داده اند. (از افاضات معظم له در جلسه 269 درس فقه)