صفحه ۳۱۵

سرنیزه و تاختن اسبان و ریخته شدن خونهایشان به دست آورده اند، در بین یاران خاص خود و اطرافیانت تقسیم می‎کنی..."و فی کتابه الی مصقلة بن هبیرة عامله علی "اردشیر خره": "بلغنی عنک أمر ان کنت فعلته فقد اسخطت الهک و أغضبت امامک : انک تقسم فئ المسلمین الذی حازته رماحهم و خیولهم، و اریقت علیه دمائهم فی من أعتامک من اعراب قومک ." (نهج البلاغه، فیض الاسلام 961/، عبده ‏76/3، نامه 43) توضیح : در قدیم شهر فیروزآباد فارس ییلاق و کاخ تابستانی "اردشیر" بوده است، لذا آنجا را "اردشیر فره" می‎گفته اند. عربها نیز آن را معرب کرده و با تبدیل فاء به خاء "اردشیر خره" یا "اردشیر خره" نامیدند. (از افاضات معظم له در جلسه 269 درس فقه)

4- از جمله این موارد با خبر شدن آن حضرت از نامه نگاری [پنهانی ] "معاویة بن ابی سفیان" با "زیاد بن ابیه" برای ملحق ساختن مادر "زیاد" در زمان جاهلیت از جمله زنان روسپی و بدکاره ای به شمار می‎رفته که بر بالای خانه خود پرچم مخصوص نصب کرده بود و بدان واسطه مردان را به سوی خود دعوت می‎کرده از این روی "زیاد" پدر شناخته شده ای نداشت. چون در زمان جاهلیت از چنان زنی متولد شده بود که شوهر قانونی و رسمی نداشت. برای همین خاطر بود که او را "زیاد بن أبیه" یعنی "زیاد فرزند پدرش" می‎نامیدند، اما معلوم نبود که این "پدر" کیست ! ابوسفیان پدر معاویه از جمله مردانی بوده است که با مادر زیاد روابطی می‎داشته است. از این روی وقتی که معاویه منطقه شام را از حکومت اسلامی علی (ع) تجزیه کرد درصدد جذب "زیاد بن ابیه" برآمد و مخفیانه به او نامه نوشته و گفت: تو از نطفه پدر من هستی و او را به خود "ملحق" کرد! (مقرر) زیاد به خانواده ابوسفیان است [که در ضمن آن حضرت امیر(ع) زیاد را از اینکه تحت تأثیر وسوسه های معاویه قرار بگیرد برحذر داشته ] و خطاب به او نوشته است:

"من آگاهی یافتم که معاویه [مخفیانه ] برای تو نامه نوشته است و بدان واسطه می‎خواهد عقل تو را برباید، و کارآیی و برندگی ات را زایل ساخته و به فردی سست عنصر تبدیلت کند؛ از او برحذر باش !"و فی کتابه الی زیاد بن ابیه، لما کتب الیه معاویه یرید استلحاقه: "و قد عرفت أن معاویة کتب الیک ستزل لبک و یستفل غربک، فاحذره." (نهج البلاغه فیض الاسلام 962/، عبده ‏76/3، نامه 44) در صدر اسلام هر کس که والی و استاندار بصره می‎شده، مناطق جنوبی ایران مانند خوزستان، فارس وکرمان نیز زیر نظر او اداره می‎گردید، و آن شخص برای دیگر شهرهای منطقه فرماندار و نایب الحکومه می‎فرستاد. در بخشی از زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) که استانداری بصره با "عبدالله بن عباس" بود، او "زیاد بن ابیه" را فرماندار فارس نموده و در حقیقت نایب خود در آنجا قرار داد. و بعضی اوقات هم که ابن عباس در بصره حضور نداشت، "زیاد" می‎آمده و امور آنجا را هم اداره می‎کرده است. و از لحاظ مدیریت مردی زیرک، نیرومند و قوی بوده است. از آنجا که "پدر" زیاد معلوم نبود، معاویة بن ابی سفیان از شام به او مخفیانه نامه نوشت، و گفت تو "داداش" من هستی و پدر من ابوسفیان پدر تو نیز هست، پس از حکومت علی ببر و به من بپیوند! وصول این نامه محرمانه را ظاهرا عیون و جواسیس امیرالمؤمنین که در فرمانداری فارس بودند متوجه شده و به آن حضرت گزارش داده اند. (از افاضات معظم له در جلسه 269 درس فقه)

ناوبری کتاب