حنیف" چنین نوشته است:
من گمان نداشتم تو دعوت آن مهمانی را بپذیری که در آنجا ثروتمندان و اغنیا را راه میدهند و فقرا را میرانند و...""اما بعد، یابن حنیف ! فقد بلغنی أن رجلا من فتیة اهل البصرة دعاک الی مأدبة فاسرعت الیها، تستطاب لک الالوان و تنقل الیک الجفان، و ما ظننت أنک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو و غنیهم مدعو." (نهج البلاغه فیض الاسلام 965/، عبده 78/3، لح 416/، نامه 45)
2- باز آن حضرت در نامه چهلم نهج البلاغه، که بنابر آنچه که گفته شده آن را برای فرماندار خود "ابن عباس" نوشته است میفرماید:
به من گزارش رسیده است که تو [دست به اختلاس زده و] زمین را لخت ساخته، و آنچه را که زیر پایت بوده برگرفته، و آنچه در دست داشته خورده ای؛ پس حسابت را برای من بفرست...""أما بعد، فقد بلغنی عنک أمر، ان کنت فعلته فقد أسخطت ربک و عصیت امامک و أخزیت أمانتک . بلغنی أنک جردت الارض فأخذت ما تحت قدمیک و آکلت ما تحت یدیک، فارفع الی حسابک . (نهج البلاغه، فیض الاسلام 955/، عبده 7/3، لح 412/، نامه 40)
3- در نامه دیگری که امیرالمؤمنین (ع) آن را خطاب به "مصقلة بن هبیرة" فرماندار شهر "اردشیر خره" [فیروزآباد کنونی ] نوشته است چنین میفرماید: