صفحه ۲۸

از اینکه شخص بازداشت شود و از تصرفهای خودخواه و آزادانه ممنوع گردد؛ این بازداشت چه در خانه ای باشد و چه در مسجدی و چه از این طریق که شخص مورد نظر را زیر سرپرستی اجباری خود درآورد و یا اینکه وکیل و مأموری را بر او بگمارند که در همه جا با او باشد و از او جدا نشود. به همین سبب است که رسول خدا(ص) زندانی را اسیر نامیده است. چنانکه ابوداود و ابن ماجه از هرماس بن حبیب، و او از پدرش، روایت کرده اند که پدر هرماس گفت:

شخصی را که به من بدهکار بود نزد رسول خدا(ص) بردم و از او شکایت کردم، پیامبر به من فرمود: او را همراه خود نگه دار و از او جدا نشو! سپس آن حضرت افزود: ای برادر تمیمی تصمیم داری با اسیرت چکار کنی ؟ و در گزارش ابن ماجه چنین است: رسول خدا(ص) بعد از آنکه به من دستور داد که بدهکارم را با خود بازداشت کنم، در پایان روز بر من گذر کرده و فرمود: اسیرت چکار کرد ای برادر تمیمی ؟

در عصر پیامبراسلام این را زندان می‎نامیدند، در زمان ابوبکر نیز چنین بود، در آن زمان محبس معینی برای زندانی کردن مجرم آماده نشده بود. لکن در زمان حکومت عمر کشور گسترش یافت و ملت افزون شدند، از این روی عمر در مکه خانه ای را از صفوان بن امیه به مبلغ چهارهزار درهم خریداری کرد و آن را زندان قرار داد، و مجرمان را در آنجا حبس می‎کرد.

با توجه به این مسائل است که علما در اینکه آیا باید جای بخصوصی به عنوان زندان وجود داشته باشد یا نه، اختلاف نظر پیدا کرده اند و دو دسته شده اند: آن دسته که به عدم لزوم آن قائل اند به این مسأله احتجاج و استناد می‎کنند که چنین چیزی نه در عصر رسول خدا(ص) وجود داشته و نه در زمان خلیفه بعد از او. در آن زمان زندانی را در جای خاصی زندانی نمی کردند، بلکه او را بازداشت نموده و در هر جا که شد نگه می‎داشتند، و یا بر او مأمور و نگهبان می‎گماشتند که این کار "ترسیم" نامیده می‎شد، و یا اینکه شخص طلبکار غلام خود را بر او می‎گماشت که از او جدا نشود.

اما آن دسته که به قائل به لزوم ایجاد زندان معین هستند، آنان نیز به روش عمر بن

ناوبری کتاب