صفحه ۲۷

6- باز در قاموس چنین آمده است:

"حبس: بازداشت کردن. محبس محل بازداشت و بازداشتگاه گفته می‎شود. حبسه، یحبسه: او را بازداشت کرد، او را بازداشت می‎کند."همان مدرک 345/

7- در لسان العرب گفته است:

"ألسجن: زندان. ألسجن با فتحه سین مصدر است به معنای زندانی کردن. سجنه: او را زندانی کرد. سجان: صاحب و مسؤول زندان، زندانبان. سجین: شخص زندانی، در سجین مؤنث و مذکر فرقی ندارند، هم به مرد زندانی سجین گفته می‎شود و هم به زن زندانی، و در آخر آن هاء تأنیث آورده نمی شود."لسان العرب ج ‏203/13

8- باز در لسان العرب آمده است:

"حبس، احتبس و حبسه، همه به معنای جلوگیری کردن و بازداشتن هستند. حبس ضد تخلیه و گشودگی است. احتبسه: او را بازداشت نمود، احتبس بنفسه: خود را مقید و پایبند گردانید، این واژه هم متعدی و هم غیرمتعدی استعمال می‎شود. ... حبس، محبسة و محبس: اسم مکان و محل هستند و معنای بازداشتگاه می‎دهند."لسان العرب ج 44/6

از مجموع آنچه که گفته شد چنین به دست می‎آید که: مفاد و مفهوم دو واژه سجن و حبس عبارت است از محدود ساختن کسی و منع او از آمد و شد آزاد و تصرفات آزادانه. بنابراین در مکان آن ویژگی خاصی شرط نمی باشد و وجود برخی امکانات و یا عدم آن تأثیری در تحقق این نامگذاری ندارد، شرط عمده این است که شخص زندانی از آمد و شد آزاد ممنوع و مقید باشد.

در کتاب "خطط مقریزی" چنین گفته است:

"زندان از نظر شرع محبوس کردن در یک مکان تنگ نمی باشد، بلکه عبارت است

ناوبری کتاب