روایت "جابر" که ابوداود آن را در کتاب سنن خود، کتاب حدود، باب "دزدی که چندین بار دزدی کند= فی السارق یسرق مرارا"، و نیز نسائی در کتاب سنن خود، کتاب قطع السارق آن را نقل کرده اند، نسائی گفته است: "این یک حدیث منکر است."ر.ک . سنن ابی داود ج 454/2؛ و سنن سنانی ج 90/8_91، کتاب قطع السارق باب قطع الیدین و الرجلین من السارق.
دلیل منکر بودن آن نیز بسیار روشن است، به دلیل اینکه چگونه ممکن است پیامبرخدا(ص) چهار مرتبه به قتل کسی دستور داده و سپس به قطع دست و پای او حکم صادر کند؟! - العیاذبالله - این به معنای این نیست که فراموش کردن احکام خدا به آن حضرت نسبت داده شده باشد، و اصحاب حکم مربوطه را به یادشان بیاورند؛ لذا این روایت مردود و منکر است.
در این زمینه بیهقی روایتی را از "عبدالرحمن بن عائذ" نقل کرده است.ر.ک . سنن بیهقی ج 274/8، کتاب السرقة، باب السارق یعود و یسرق... چنانکه هم او از "عبدالله بن سلمه" چنین نقل کرده است:
آن حضرت فرمود: آیا دست او را ببرم ؟ پس در این صورت [در وضو گرفتن ] چگونه مسح کند؟ و به چه وسیله ای غذا بخورد؟ سپس فرمود: آیا پای [دیگر] او را ببرم، پس در این صورت او چگونه راه برود؟ من از خداوند [برای انجام چنین کاری ] خجالت میکشم. آنگاه او را کتک زده و محکوم به زندان ابد ساخت.""عن عبدالله بن سلمة أن علیا(ع) أتی بسارق فقطع یده، ثم أتی به فقطع رجله، ثم أتی به فقال: أقطع یده، بأی شئ یتمسح، و بأی شئ یأکل ؟ ثم قال: أقطع رجله، علی أی شئ یمشی ؟ انی لاستحیی الله. قال: ثم ضربه و خلده فی السجن." (همان مدرک 275/)
در مجموع باید گفت: حق در این مسأله همان است که فقهای امامیه به آن فتوا