صفحه ۲۳۷

روایت "جابر" که ابوداود آن را در کتاب سنن خود، کتاب حدود، باب "دزدی که چندین بار دزدی کند= فی السارق یسرق مرارا"، و نیز نسائی در کتاب سنن خود، کتاب قطع السارق آن را نقل کرده اند، نسائی گفته است: "این یک حدیث منکر است."ر.ک . سنن ابی داود ج ‏454/2؛ و سنن سنانی ج ‏90/8_91، کتاب قطع السارق باب قطع الیدین و الرجلین من السارق.

دلیل منکر بودن آن نیز بسیار روشن است، به دلیل اینکه چگونه ممکن است پیامبرخدا(ص) چهار مرتبه به قتل کسی دستور داده و سپس به قطع دست و پای او حکم صادر کند؟! - العیاذبالله - این به معنای این نیست که فراموش کردن احکام خدا به آن حضرت نسبت داده شده باشد، و اصحاب حکم مربوطه را به یادشان بیاورند؛ لذا این روایت مردود و منکر است.

در این زمینه بیهقی روایتی را از "عبدالرحمن بن عائذ" نقل کرده است.ر.ک . سنن بیهقی ج ‏274/8، کتاب السرقة، باب السارق یعود و یسرق... چنانکه هم او از "عبدالله بن سلمه" چنین نقل کرده است:

"دزدی را نزد علی (ع) آوردند، آن حضرت دست او را برید. سپس برای دومین بار او را به خاطر دزدی نزد آن حضرت آوردند، در این مرتبه پای او را برید. پس از مدتی سه باره او را به خاطر دزدی نزد آن حضرت آوردند.

آن حضرت فرمود: آیا دست او را ببرم ؟ پس در این صورت [در وضو گرفتن ] چگونه مسح کند؟ و به چه وسیله ای غذا بخورد؟ سپس فرمود: آیا پای [دیگر] او را ببرم، پس در این صورت او چگونه راه برود؟ من از خداوند [برای انجام چنین کاری ] خجالت می‎کشم. آنگاه او را کتک زده و محکوم به زندان ابد ساخت.""عن عبدالله بن سلمة أن علیا(ع) أتی بسارق فقطع یده، ثم أتی به فقطع رجله، ثم أتی به فقال: أقطع یده، بأی شئ یتمسح، و بأی شئ یأکل ؟ ثم قال: أقطع رجله، علی أی شئ یمشی ؟ انی لاستحیی الله. قال: ثم ضربه و خلده فی السجن." (همان مدرک 275/)

در مجموع باید گفت: حق در این مسأله همان است که فقهای امامیه به آن فتوا

ناوبری کتاب