صفحه ۲۳۶

است، مستحق کشته شدن بوده است. به دلیل اینکه طبق آن روایت در هر دفعه ای به قتل آن دستور می‎داده است، و در مرتبه پنجم بالاخره او را به قتل رسانیدند. علاوه بر این نسائی این روایت را نقل کرده و درباره اش گفته است این یک "حدیث منکر" است.دکتر صبحی صالح از علمای اهل سنت در تعریف روایت و حدیث منکر چنین نوشته است: "دقیق ترین تعریف منکر این است که بگوئیم: آن حدیثی است که یک فرد ضعیف و غیر قابل اعتماد آن را در برابر حدیث راوی مورد اعتماد و موثق نقل کند. و این با روایت شاذ مباینت دارد، چون ممکن است راوی روایت شاذ موثق نیز باشد." علوم الحدیث و مصطلحه 213/، تألیف دکتر صبحی صالح، مطبعة جامعة دمشق. از علمای شیعه نیز "شیخ عبدالصمد عاملی" والد شیخ بهائی می‎نویسد: "در نزد ما شیعه و نیز در نزد شافعی حدیث شاذ و نادر آن حدیثی است که مخالف مشهور باشد، هرچند که راوی آن مورد اعتماد و ثقه باشد..؛ اما حدیث منکر آنست که محتوای آن خلاف مشهور و راوی اش نیز ناموثق و غیرقابل اعتماد باشد." وصول الاخیار الی اصول الاخبار108/ و 109، چاپ قم.(مقرر)

و اما حدیث دیگر [یعنی روایت ابوهریره و روایت لزوم اقتدا به عمر و ابوبکر] باید گفت که: آن با سخن علی (ع) تعارض دارد؛ و لذا مردود است. از طرف دیگر از عمر روایت شده است که بعدها از نظر خود عدول کرده و نظر علی (ع) را برگزید. چنانکه سعید روایت کرده است: ابوالاحوص، از سماک بن حرب، از عبدالرحمن بن عائذ نقل کرده که او گفت:

مردی را که [قبلا به خاطر دو بار دزدی ] یک دست و یک پای او را بریده بودند به نزد عمر آوردند، عمر دستور داد که پای دیگر او را نیز ببرند. علی (ع) گفت: خداوند در قرآن فرموده است: "انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا..."سوره مائده (5)33/ یعنی "کیفر کسانی که با خداوند و پیامبر به جنگ و محاربه برخاسته و زمین را به فساد بیالایند این است که کشته شوند...و یا یک دست و پای آنان به گونه معکوس بریده شود." این مرد [که دزد است و نه محارب ] یک دست و پایش بریده شده است؛ لذا سزاوار نیست که پای دیگر او را نیز ببرید و از راه رفتن عاجزش کنید. باید او را تعزیر و تنبیه کرده و زندانی کنید."مغنی ج ‏271/1_273

ناوبری کتاب