اما دلیل ما [ابن قدامه ] برای اثبات نظر خودمان در این باره این است که: ابومعشر، از سعید بن ابی سعید مقبری، از پدرش برایمان حدیث و روایت کرد که نزد حضرت علی (ع) بودم، مردی را که دست و پای او [قبلا برای دزدی ] بریده شده بود، به اتهام دزدی آوردند، آن حضرت به اصحاب خود فرمود: نظر شما چیست ؟ آنان گفتند: یا امیرالمؤمنین ! [دست ] او را قطع کن ! آن حضرت فرمود: در این صورت به این میماند که من او را کشته باشم، در حالی که کیفر او کشته شدن نیست، به دلیل اینکه بعد از آن او با چه چیزی خوراک بخورد؟ و به چه وسیله ای برای نماز وضو بگیرد؟ به چه وسیله ای برای جنابت خود غسل کند؟ و چگونه قضای حاجت نماید و خود را از نجاست پاک گرداند؟
لذا علی (ع) او را به زندان فرستاده و پس از چند روز دوباره او را خواسته و درباره مجازاتش از اصحاب خود نظرخواهی کرد. آنان نیز همان پاسخ پیشین را به او دادند. آن حضرت نیز دوباره سخنان قبلی خود را برای آنان تکرار کرد؛ و سپس او را به سختی تازیانه زده و به زندان فرستاد.از این روایت معلوم میگردد که خلفای پیش از علی (ع) درباره حد و کیفر دزدی از حد تعیین شده شرعی و سنت پیامبر(ص) عدول کرده بوده اند و روش انحرافی آنان نیز در جامعه و حتی در ذهن اصحاب علی (ع) تثبیت شده بوده است، و علی (ع) از اینکه در مورد دزد فقط حد شرعی یعنی فقط قطع یک دست و یک پای را به مورد اجرا بگذارد، ملاحظه و احتیاط میکرده است که عکس العمل نامطلوبی ایجاد نکند. (مقرر)
و نیز از علی (ع) روایت شده است که میگفت: "من از خداوند خجالت میکشم که برای [بنده ] او دستی باقی نگذارم که بدان از خود دفاع کند، و پایی باقی نگذارم که با آن راه برود.." اما روایت جابر که مخالفین نظر ما به آن تمسک و استدلال کرده اند باید گفت [بر فرض صحت داشتن آن ] مربوط به موضوع خاصی و کسی بوده که روی خصوصیت معینی که [مانند اینکه مثلا دزد سر گردنه و محارب باشد که مجازاتش قتل است ] داشته