صفحه ۲۳۵

دست راست اشکالی ندارد، چنانکه ابوبکر و عمر نیز چنین کردند، در حالی که پیامبر به پیروی آنان بعد از خودش توصیه کرده بود.همانطوری که خود ابن قدامه (از علمای اهل سنت) تلویحا چنین خبری را تکذیب و رد کرده است، از نظر تاریخی نیز در جای خود به ویژه در کتب کلامی مربوط به امامت و خلافت، مجعول بودن چنین خبرهایی که درباره فضائل و مناقب خلفا می‎باشد به ثبوت رسیده است.(مقرر)

اما دلیل ما [ابن قدامه ] برای اثبات نظر خودمان در این باره این است که: ابومعشر، از سعید بن ابی سعید مقبری، از پدرش برایمان حدیث و روایت کرد که نزد حضرت علی (ع) بودم، مردی را که دست و پای او [قبلا برای دزدی ] بریده شده بود، به اتهام دزدی آوردند، آن حضرت به اصحاب خود فرمود: نظر شما چیست ؟ آنان گفتند: یا امیرالمؤمنین ! [دست ] او را قطع کن ! آن حضرت فرمود: در این صورت به این می‎ماند که من او را کشته باشم، در حالی که کیفر او کشته شدن نیست، به دلیل اینکه بعد از آن او با چه چیزی خوراک بخورد؟ و به چه وسیله ای برای نماز وضو بگیرد؟ به چه وسیله ای برای جنابت خود غسل کند؟ و چگونه قضای حاجت نماید و خود را از نجاست پاک گرداند؟

لذا علی (ع) او را به زندان فرستاده و پس از چند روز دوباره او را خواسته و درباره مجازاتش از اصحاب خود نظرخواهی کرد. آنان نیز همان پاسخ پیشین را به او دادند. آن حضرت نیز دوباره سخنان قبلی خود را برای آنان تکرار کرد؛ و سپس او را به سختی تازیانه زده و به زندان فرستاد.از این روایت معلوم می‎گردد که خلفای پیش از علی (ع) درباره حد و کیفر دزدی از حد تعیین شده شرعی و سنت پیامبر(ص) عدول کرده بوده اند و روش انحرافی آنان نیز در جامعه و حتی در ذهن اصحاب علی (ع) تثبیت شده بوده است، و علی (ع) از اینکه در مورد دزد فقط حد شرعی یعنی فقط قطع یک دست و یک پای را به مورد اجرا بگذارد، ملاحظه و احتیاط می‎کرده است که عکس العمل نامطلوبی ایجاد نکند. (مقرر)

و نیز از علی (ع) روایت شده است که می‎گفت: "من از خداوند خجالت می‎کشم که برای [بنده ] او دستی باقی نگذارم که بدان از خود دفاع کند، و پایی باقی نگذارم که با آن راه برود.." اما روایت جابر که مخالفین نظر ما به آن تمسک و استدلال کرده اند باید گفت [بر فرض صحت داشتن آن ] مربوط به موضوع خاصی و کسی بوده که روی خصوصیت معینی که [مانند اینکه مثلا دزد سر گردنه و محارب باشد که مجازاتش قتل است ] داشته

ناوبری کتاب