صفحه ۲۲۱

آن نیز سرایت می‎کند، این در صورتی است که آزاد کننده در مال خود جایز التصرف باشد. اگر او در آن غلام شریکی داشته باشد، باید قیمت سهم او را به او بپردازد و این در صورتی است که او توان مالی این کار را داشته باشد. اما اگر آن آزاد کننده قدرت خرید و آزادسازی مابقی سهام را نداشته باشد، خود آن غلام باید کار کند و مابقی را نیز آزاد کند."شرایع ج 111/3 "برده داری" در دنیا شکل و مفهوم بسیار بدی داشته است، حتی تا همین اواخر کشورهای اروپائی و آمریکا می‎آمدند و از قاره آفریقا به مردم آزاد یورش برده و آنان را می‎ربودند و با کشتی می‎بردند آن سوی دنیا به عنوان برده از آنان استفاده می‎کردند، این یعنی برده داری. اما دین مقدس اسلام آن را مشروع نمی داند و محکوم می‎کند. مسأله غلام و کنیز که در صدر اسلام وجود داشته فقط به اسرای جنگی مشرکین مربوط می‎شود؛ یعنی مشرکینی که در جنگها اسیر می‎شدند به عنوان غلام و کنیز در میان خانواده های مسلمان پخش می‎شدند، تا هم از تجمع دوباره و توطئه و حمله آنان به مرکز اسلام جلوگیری شود و هم تحت تأثیر خانواده های مسلمان که هر یک از آنان دیگر عضوی از آن شده بودند تربیت و تنبه پیدا کنند و مسلمان شوند. دین اسلام در مرحله بعدی، برای آزادی آنان راههای فراوانی را تشریع کرده است که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، از جمله آن تسهیلات و راههای آزادی یکی نیز این است که "عتق مسری" است، یعنی هرگاه سهم بسیار کوچکی از یک غلام و کنیزی به هر دلیل آزاد شود و از غلامی و کنیزی بیرون بیاید، این خودبه خود موجب سرایت عتق و آزادی به دیگر قسمت های آن می‎گردد.(از افاضات معظم له در جلسه 258 درس فقه) و چنانکه گفته شد از نظر اسلام فقط اسرای جنگی مشرک به آن صورت یاد شده غلام و کنیز می‎شوند؛ لذا اسرای جنگی متظاهر به اسلام را نمی توان مشمول آن حکم قرار داد. چنانکه کفار و مشرکین غیر اسیر جنگی را نمی توان مشمول آن قرار داد. با توجه به این نکته است که می‎توان فلسفه تشریع این حکم در مورد اسرای جنگی را به وضوح تشخیص داد و آن را از نظام برده داری متمایز نمود.(مقرر)

دسته بیست و هفتم - دلال فحشائی که محکوم به تبعید شود:

[طبق برخی از روایات منظور از لزوم "نفی کردن" دلال و قواد زندانی کردن اوست و نه تبعیدش، لذا] در کتاب "فقه الرضا" آمده است:

"اگر بر دلال فحشا و قواد بودن یک نفر بینه و گواهان لازم اقامه شود، او را هفتاد و پنج ضربه تازیانه زده و از آن شهری که زندگی می‎کند "نفی" و تبعیدش می‎کنند.

ناوبری کتاب