روایت "مسمع ابی سیار" نیز [که در سخن صاحب جواهر مورد اشاره قرار گرفته است ] همانند این روایت میباشد.ر.ک . همان مدرک .
درباره "گورشکاف" - نباش - نیز محقق حلی در کتاب شرایع چنین فرموده است:
[و کسی که از محل حرز و قرق شده دزدی کند دستش را باید برید.]
در "جواهر" نیز ذیل سخن یاد شده محقق چنین آورده است:
لکن از کتابهای مقنع و فقیه چنین نقل شده که دست گورشکاف را جز آنگاه که چندین مرتبه این کار را تکرار کرده و دستگیر شده باشد نمی برند. اولا: این قول یا احتمال شاذ و نادر است، ثانیا: میتوان این قول و دلیل آن را مخصوص به جایی قرار داد که کسی گورشکافی کند ولکن کفن را ندزدد.البته این توجیه صاحب جواهر(ره) معقول و قابل قبول به نظر نمی رسد. (از افاضات معظم له در جلسه 253 درس فقه) و نه به این معنی که گفته شود: چون گور حرز محسوب نمی شود، چنانکه چنین مطلبی را شهید ثانی با پیروی از کتاب غایة المراد استظهار نموده است، و ثالثا: بر فرض کلام ایشان مبنی بر حرز نبودن قبر باشد، این بنا مردود است به آنچه گذشت و به حکم عرف و ظاهر مخصوص"جواهر ج 515/41
[اینها که گفته شد نظرات علمای شیعه بود] و اما دیدگاههای فقهای اهل سنت در این مسأله چگونه است ؟ بر آنچه که شیخ طوسی در کتاب خلاف (مسأله 28 از