صفحه ۱۹۱

روایت "مسمع ابی سیار" نیز [که در سخن صاحب جواهر مورد اشاره قرار گرفته است ] همانند این روایت می‎باشد.ر.ک . همان مدرک .

درباره "گورشکاف" - نباش - نیز محقق حلی در کتاب شرایع چنین فرموده است:

"دست کفن دزد را می‎برند، برای اینکه داخل گور نسبت به کفن مرده محل حرز به شمار می‎آید."الشرایع ج 176/4

[و کسی که از محل حرز و قرق شده دزدی کند دستش را باید برید.]

در "جواهر" نیز ذیل سخن یاد شده محقق چنین آورده است:

"از مطلب صریح حکایت شده از کتابهای ایضاح، الکنز و تنقیح برمی آید این سخن مورد اجماع و اتفاق نظر فقها است، از ظاهر سخن دیلمی نیز همین مطلب استفاده می‎شود.

لکن از کتابهای مقنع و فقیه چنین نقل شده که دست گورشکاف را جز آنگاه که چندین مرتبه این کار را تکرار کرده و دستگیر شده باشد نمی برند. اولا: این قول یا احتمال شاذ و نادر است، ثانیا: می‎توان این قول و دلیل آن را مخصوص به جایی قرار داد که کسی گورشکافی کند ولکن کفن را ندزدد.البته این توجیه صاحب جواهر(ره) معقول و قابل قبول به نظر نمی رسد. (از افاضات معظم له در جلسه 253 درس فقه) و نه به این معنی که گفته شود: چون گور حرز محسوب نمی شود، چنانکه چنین مطلبی را شهید ثانی با پیروی از کتاب غایة المراد استظهار نموده است، و ثالثا: بر فرض کلام ایشان مبنی بر حرز نبودن قبر باشد، این بنا مردود است به آنچه گذشت و به حکم عرف و ظاهر مخصوص"جواهر ج ‏515/41

[اینها که گفته شد نظرات علمای شیعه بود] و اما دیدگاههای فقهای اهل سنت در این مسأله چگونه است ؟ بر آنچه که شیخ طوسی در کتاب خلاف (مسأله 28 از

ناوبری کتاب