صفحه ۱۷۳

نتیجه این که: کار کردن در حدی که از نظر عرف و عادت مطابق شأن او باشد واجب است، هرچند که از راه اجیر قرار دادن خود برای دیگران باشد، روایت یاد شده نیز به همین معنی قابل حمل می‎باشد. (همان روایت منقول از حضرت علی (ع)").شرح لمعه، جلد و صفحات یاد شده.

در هر صورت استوارترین سخن در این مسأله این است که رأی به تفصیل داده و میان کسی که قادر به کار کردن می‎باشد با غیر آن تفاوت قائل شویم، [و بگوئیم: بر کسی که قادر به کسب و کار موافق با منزلت خود می‎باشد واجب است کار کند و بدهی های خود را بپردازد؛ اما کسی که توان کار کردن و یا کار مناسب شأن خود را ندارد، بر او واجب نیست ]. صاحب جواهرالکلام نیز به هنگام شرح و بحث درباره این سخن محقق که گفته: "وادار کردن بدهکار تنگدست به کار کردن و نیز به اجیر دادن او جایز نیست." به این مسأله پرداخته و درباره اش سخن گفته است، که باید بدانجا مراجعه شود.جواهر الکلام ج ‏324/25_325

بیهقی نیز [از علمای اهل سنت ] در کتاب "سنن" خود در دو باب جداگانه روایات مربوط به این مسأله را آورده است. در آنجا از ابوسعید خدری روایت شده:

"پیامبراسلام (ص) [کار] شخص آزادی را به خاطر پرداخت بدهی او فروخت.""ان النبی (ص) باع حرا افلس فی دینه." سنن بیهقی ج ‏49/6، کتاب التفلیس، باب لا یؤجر الحر فی دین علیه...و باب ما جاء فی بیع الحر المفلس فی دینه.)

باز در همانجا روایت دیگری از پیرمردی به نام "سرق = دزدی !" در توجیه اینکه چرا نامش "سرق" می‎باشد آمده است که پیامبر مرا با این نام مورد خطاب قرار داد، و من هم بعدا آن را عوض نکردم، او می‎گوید:

"من به مدینه رفته و به مردم گفتم: من اموالی دارم که به زودی وارد شهر خواهد شد،

ناوبری کتاب