هشتم: کسی که از به جای آوردن حقوق خداوند تعالی که نیابت پذیر هم نیست خودداری ورزد، زندانی میشود؛ مانند کسی که از روزه گرفتن خودداری کند از نظر فقه شافعی، و از نظر فقه مالکی کشته میشود، مانند اینکه از نماز خواندن خودداری کند.
قرافی گفته است: بجز این هشت مورد زندان جایز نیست؛ و در مورد بازستاندن حق نیز اگر شخص امتناع کننده مال داشته باشد، به مقدار دین توسط حاکم از مال او برداشته میشود، و در صورت امکان داشتن این کار زندان نمودن آن جایز نیست. همچنین اگر حاکم به مالی از او که به اندازه دین مورد نظر باشد دسترسی پیدا کند و یا به شیئی که در صورت فروش قیمت آن مقدار مورد نظر را تأمین کند، باید دین از این طریق پس گرفته شود، اعم از آنکه آن مال مورد اشاره رهن باشد و یا غیر رهن، در این صورت حبسی در کار نیست. به خاطر اینکه در صورت حبس کردن نیز آن ظلم ( عدم پرداخت دین) استمرار پیدا میکند، و ادامه داشتن ظلم به معنای ادامه منکر است که جایز نیست."الفقه الاسلامی و ادلته ج 199/6، دکتر زهیلی.
چنانکه توجه دارید سخن این عالم (قرافی) نیز از اشاره به زندانهای سیاسی که مشکل بنیادی همه کشورها میباشد خالی است.
اکنون که این دو ضابطه کلی مربوط به موارد زندان را [از فقه شیعه و سنی ] ملاحظه کردید، میپردازیم به نقل روایات مربوط به این موضوع. روایات مربوط به زندان در مجموع دو گروه هستند:
گروه اول: روایاتی هستند که به گونه کلی و مطلق مسأله زندان را به طور مجمل و یا در مدتی معین مورد تعرض قرار داده اند.
گروه دوم: مواردی را که زندان ابد تا دم مرگ و یا تا هنگام توبه را دربرمی گیرد