صفحه ۱۳۲

کار "سبب" باشد. و مراد از واژه "حتف الانف" در متن عربی عبارت ایشان نیز همان "اجل طبیعی" است.

اما اینکه ایشان فقط "بچه" را ذکر کرده اند و نه بزرگسال را، شاید از این جهت باشد که در این قبیل موارد مرگ بچه به عوامل یاد شده قابل نسبت دادن است، در حالی که بزرگسالان این گونه نیستند، چون که بزرگسالان می‎توانند از خود دفاع کنند و با فریاد از دیگران استمداد بطلبند. بلی اگر بزرگسالان را نیز به گونه ای زندانی کرده باشند که نتوانند از خود [در برابر حیوانات درنده و مار و عقرب و...] دفاع کنند و یا کمک بخواهند، ظاهر این است که زندانی کننده در این موارد نیز ضامن است.

چنانکه هیچ فرقی نیست بین اینکه آن شخص به ناحق زندانی شده باشد و یا به حق و استحقاقا، در هر صورت حبس کننده ضامن است؛ به دلیل اینکه فقط "زندانی کردن" او مشروع بوده است ولکن قرار دادن او در معرض و دسترس حیوانات درنده و یا مار و عقرب و کنار دیوار خراب و در حال ویرانی مشروع نبوده است. این مسأله ای است شایسته دقت و تأمل.در واقع ما در اینجا چهار تا حاشیه بر مطلب مرحوم شیخ طوسی زدیم: 1- اینکه مراد از روایات، رواایت مربوط به "ضمان اتلاف بالتسبیب" است. 2- زندانی کردن بچه در هر صورت ظلما و به ناحق است. 3- در صورت کوتاهی زندانی کننده و زندانبان، فرقی میان بچه و بزرگسال نیست. 4- در هر صورت فرقی میان زندانی شدن به حق و مشروع و زندانی شدن به ناحق وجود ندارد. (از افاضات معظم له در جلسه 246 درس فقه)

2- در کتاب الجراح از مبسوط شیخ طوسی آمده است:

"هرگاه قاضی شخص حر و آزادی را دستگیر کرده و زندانی کند و او در زندان بمیرد [مسأله دو صورت پیدا می‎کند: اول اینکه ] اگر از نظر خوراک و پوشاک به او رسیدگی شده باشد و با این حال بمیرد، زندانی کننده ضامن نیست، اعم از اینکه آن زندانی بچه باشد و یا بزرگسال. برخی ها گفته اند: و اگر خردسال و بچه باشد، در این صورت اگر با اجل طبیعی بمیرد ضمانی در کار نیست، و اگر مرگ او سبب داشته

ناوبری کتاب