در کتاب خراج قاضی ابویوسف که آن را برای "هارون الرشید" نوشته است، در این باره سخن بلندی هست که یادکرد آن در اینجا مناسبت دارد، ابویوسف خطاب به هارون چنین نوشته است:
من میگویم: پاسخ این سئوالات از این قرار است: این زندانیان اگر مال و اندوخته ای نداشته باشند که از آن بخورند و تن خود را نگه دارند، باید مخارجشان یا از راه صدقات و یا از بیت المال تأمین شود. تو میتوانی هر کدام از این دو راه را برگزینی.
اما آنچه که در نزد من پسندیده تر میباشد این است که مخارج همه آنان از بیت المال پرداخته شود. شیوه دیگر نه جا دارد و نه حلال است.به نظر میرسد که ابویوسف (یکی از بزرگان فقه حنفی) ضمن آنکه شیوه اداره زندانها به سبک معمول هارون را نمی پسندیده و در عین حال از مخالفت علنی و آشکار با هارون میترسیده است، لذا به او میگوید: "تو آزادی" که این نارضایتی ابویوسف از وضع زندانهای آن زمان از سخنان بعدی او به وضوح قابل فهم میباشد. در هر صورت او فتوای خود را در لابلای پند و نصیحت، حدیث و قیدهای "اما" و "اگر" بازگفته است. (مقرر)
در حالی که اگر یک مشرک در دست مسلمانان اسیر شود، تا هنگام صدور حکم درباره او لازم است خوراک او را بدهند و با او رفتار نیک کنند، چگونه میتوان یک فرد مسلمانی را که مرتکب اشتباه و یا گناه گردیده به حال خود واگذاشت تا بمیرد؟ و این در حالی است که او در اثر قضا و قدر و یا نادانی خود، به سوی آن کار کشیده شده است.