صفحه ۱۱۸

در کتاب خراج قاضی ابویوسف که آن را برای "هارون الرشید" نوشته است، در این باره سخن بلندی هست که یادکرد آن در اینجا مناسبت دارد، ابویوسف خطاب به هارون چنین نوشته است:

"ای امیر مؤمنان ! درباره افراد بی بندوبار و مزاحم، فاسق و دزد که به دلیل ارتکاب برخی از بزهکاریها دستگیر و زندانی می‎شوند، از من پرسیده ای که چه باید کرد؟ آیا مخارج آنان را در زندان باید پرداخت ؟ و آیا این مخارج پرداختی از کجا باید تأمین شود، از صدقات و احسانهای مردم ؟ و یا از غیر آن ؟ و اصولا با این زندانیان در زندان چگونه باید رفتار شود؟

من می‎گویم: پاسخ این سئوالات از این قرار است: این زندانیان اگر مال و اندوخته ای نداشته باشند که از آن بخورند و تن خود را نگه دارند، باید مخارجشان یا از راه صدقات و یا از بیت المال تأمین شود. تو می‎توانی هر کدام از این دو راه را برگزینی.

اما آنچه که در نزد من پسندیده تر می‎باشد این است که مخارج همه آنان از بیت المال پرداخته شود. شیوه دیگر نه جا دارد و نه حلال است.به نظر می‎رسد که ابویوسف (یکی از بزرگان فقه حنفی) ضمن آنکه شیوه اداره زندانها به سبک معمول هارون را نمی پسندیده و در عین حال از مخالفت علنی و آشکار با هارون می‎ترسیده است، لذا به او می‎گوید: "تو آزادی" که این نارضایتی ابویوسف از وضع زندانهای آن زمان از سخنان بعدی او به وضوح قابل فهم می‎باشد. در هر صورت او فتوای خود را در لابلای پند و نصیحت، حدیث و قیدهای "اما" و "اگر" بازگفته است. (مقرر)

در حالی که اگر یک مشرک در دست مسلمانان اسیر شود، تا هنگام صدور حکم درباره او لازم است خوراک او را بدهند و با او رفتار نیک کنند، چگونه می‎توان یک فرد مسلمانی را که مرتکب اشتباه و یا گناه گردیده به حال خود واگذاشت تا بمیرد؟ و این در حالی است که او در اثر قضا و قدر و یا نادانی خود، به سوی آن کار کشیده شده است.

ناوبری کتاب