شیخ طوسی (ره) نیز همین روایت را با سند ویژه خود از حسین بن سعید، از نضر بن سوید، از "ابی القاسم" روایت کره است.تهذیب الاحکام ج 104/10، باب 8 از کتاب حدود، حدیث 22
ظاهر این است که در سند مربوط به کلینی منظور از "قاسم"، "قاسم بن سلیمان" است که از نظر رجال شناسی مجهول الحال و ناشناخته میباشد، هرچند که گفته شده است: نقل کردن نضر بن سوید از او، او را از این ناشناختگی بیرون ساخته و تبدیل به حدیث حسن و نیکو میکند. و اما اینکه در سند مربوط به شیخ طوسی به جای "قاسم"، "ابوالقاسم" آمده است، مراد از ابوالقاسم کیست، معلوم نمی باشد، شاید هم تحریف و تصحیف شده "قاسم" باشد.حضرت استاد دامت برکاته در حین تدریس علاوه بر آنچه که در متن آمده مطالب ذیل را نیز بر آن افزودند: در سند این حدیث حسین بن سعید و احمد بن محمد هر دو خوبند، و منظور از احمد بن محمد نیز احمد بن محمد بن عیسی است. اینها طبقه هفتم از طبقات راویان هستند و از اصحاب حضرت جواد و حضرت هادی (ع) میباشند و با هم معاصر بوده اند. چنانکه احمد بن محمد بن خالد نیز با آنها معاصر بوده است. نضر بن سوید نیز خوب و از طبقه شش به شمار میرود. (از افاضات معظم له در جلسه 244 درس فقه) این "قاسم" که در سند حدیث نامش ذکر شده و حضرت استاد دامت برکاته نیز فرمودند، منظور همان "قاسم بن سلیمان" میباشد؛ در میان دانشمندان رجال شناس مورد اختلاف میباشد که آیا به احادیث او میتوان اعتماد کرد یا نه. او هم به "قاسم بن سلیمان بغدادی" معروف است و هم به "قاسم بن سلیمان کوفی". علامه مامقانی این هر دو را یکی به شمار آورده و گفته است: او بغدادی الاصل بوده ولکن بعدا مقیم کوفه شده و از این جهت به هر دو نام یعنی "بغدادی" و "کوفی" شهرت یافته است. مرحوم مامقانی سپس درباره امکان اعتماد به مرویات او چنین گفته است: "ظاهر سخن شیخ طوسی و نجاشی درباره این فرد این است که او از رجال امامی بوده است