صفحه ۱۰۷

باشد. البته پر واضح است که سخن ما درباره مطلق زندان هرچند که نامشروع بوده باشد نیست، بلکه درباره زندانی سخن می‎گوئیم که به حق باشد و خداوند آن را اجازه داده باشد، مانند اینکه کسی برای روشن شدن یک مسأله قضائی مورد نظر شرع به عنوان متهم بازداشت شود، و یا به خاطر کارهای نادرست و تبهکاریهایش و یا به دلیل سر دواندن طلبکاران و سهل انگاری و یا خودداری از پرداختن طلب آنان به زندان بیفتد. البته اگر شخص زندانی فقیر باشد و از تحصیل مخارج شخصی خود ناتوان گردد، و در نتیجه او و خانواده اش بدون وسیله برای امرار معاش بمانند، و از طرف دیگر محبوسیت او مانع از کار کردن و انتخاب یک شغل مناسب حال و مقدورش باشد، در این صورت او نیز به عنوان یک فرد تهیدست و فقیر حکم دیگر فقیران را پیدا می‎کند، که می‎توانند از بیت المال مسلمین که برای پر کردن خلاهای عمومی و رفع این نوع کمبودها آماده شده استفاده کنند.

به طور خلاصه باید گفت: فرق هست میان افراد غنی بالفعل و بالقوه [مانند کسی که مال موجود و پول نقد ندارد ولی هنری دارد که می‎تواند حتی در درون زندان نیز از طریق آن مال و پولی به دست آورد] و افراد فقیر و ناتوان؛ مخارج افراد غنی هرچند غنای آنان به گونه بالقوه باشد، برعهده خودشان است؛ ولکن مخارج افراد تهیدست و فقیر از بیت المال داده می‎شود.

ممکن است به عنوان اشکال وارد کردن بر این مطلب گفته شود: منظور از حبس کردن او، یعنی شخص مجرم غنی، این است که شر و آزاررسانی او بر مسلمین دفع شود، و بنابراین از این جهت که در تأمین مصالح مسلمین استفاده از بیت المال بلامانع است، دفع شر و آزار او نیز از جمله مصالح مسلمین است، و پرداختن مخارج او از بیت المال با این عنوان اشکالی ندارد. درست مانند مخارج و هزینه های مربوط به ایجاد و اداره خود زندانها.

لکن باید توجه داشته باشیم که میان این دو موضوع یعنی "زندان" و "زندانی" تفاوت آشکاری وجود دارد، و آن اینکه مخارج هر فردی از افراد بشر به حسب طبع

ناوبری کتاب