صفحه ۱۰۲

درباره چهار نفر که در حال مستی با چاقو همدیگر را مورد حمله و ضرب قرار داده و شکم یکدیگر را پاره کرده بودند، این گونه قضاوت کرد که آنان را به زندان انداخت تا به حال عادی بیایند، در این حال دو نفر از آنان [در اثر جراحاتی که به همدیگر وارد ساخته بودند] مردند، و دو نفر دیگر زنده ماندند. حضرت حکم داد که قبیله های آن چهار نفر خونبهای آنان را بپردازند، و خونبهای مربوط به زخمهای آن دو نفر باقی مانده را نیز از خونبها و دیه آن دو نفر مقتول کسر کرده و به آنان پرداخت کرد..."احکام السجون 128/_130؛ "ان علیا قضی فی اربعة تباعجوا بالسکاکین و هم سکاری، فسجنهم حتی یفیقوا، فمات منهم اثنان و بقی اثنان، فقضی بالدیة علی قبائل الاربعة و أخذ جراحة الباقین من دیة المقتولین."

واژه "تباعجوا" در متن عربی و اصلی حدیث از "بعج" است. و "بعج البطن" یعنی شکم او را پاره کرد.

ناگفته نماند که فرق میان قسم اول و دوم برای ما معلوم نگردید، بهتر این بود که آن دو را یک قسم قرار بدهند. چنانکه برخی از زندانیان صرفا برای حقی که صددرصد از حقوق الله است زندانی می‎شوند، مانند زن مرتد، آیا این نوع موارد را باید از مصادیق قسم سوم قرار بدهیم و یا خود آن به طور مستقل یک قسم جداگانه می‎باشد؟

همچنین در زمان ما نوع دیگری از زندان رایج می‎باشد که زندان سیاسی نام دارد که موجب آن برخی از عقاید، اعمال و افکار سیاسی است، و در این تقسیم بندی مربوط به زندان گنجانده نشده است. مگر اینکه کسی بگوید: این نوع زندان از مصادیق حبسی است که موجب آن تضییع حقوق عمومی و اجتماعی است. و یا اینکه گفته شود که: زندانی کردن انسانها به استناد این چنین جرمی یک بدعت می‎باشد و مخالف آزادیهای مردم در بیان دیدگاههای سیاسی است، که این آزادیها مادامی که منجر به قتل، غارت و سلب آسایش و امنیت اجتماع نشده مجاز هستند،

ناوبری کتاب