صفحه ۸۷

بلی از آن جهت که مسؤول و مکلف در جامعه همان حاکم اسلامی است، درحقیقت پس از مشاوره و شنیدن نظرات مختلف، ملاک عمل تشخیص شخص حاکم اسلامی است، و این گونه نیست که وی موظف به پیروی از نظر اکثریت باشد، و این بدان معنی نیست که شورا و مشورت بدون فایده است؛ زیرا مشورت علاوه بر جلب نظر افراد و دادن شخصیت به آنان، به فرمانروای اسلامی این فرصت را می‎دهد که از جوانب مختلف مسأله و عواقب کار اطلاع بیشتری پیدا کند و با فکری قویتر و دیدی گسترده تر پس از تأمل در نظرهای مختلف و مقایسه بین آنها نظر اصلح را انتخاب نماید.

چنانچه در نهج البلاغه آمده امیرالمؤمنین (ع) به عبدالله بن عباس که چیزی را ارائه می‎کند و موافق نظر امیرالمؤمنین (ع) نیست می‎فرماید:

"تو باید نظر مشورتی خود را ارائه داده و آنچه به نظرت می‎رسد بیان کنی، ولی اگر من خلاف آن را تصمیم گرفتم تو باید از من اطاعت کنی."لک ان تشیر علی و أری، فان عصیتک فاطعنی. (نهج البلاغه، فیض 1239/، لح 531/، حکمت 321/)

خلاصه کلام اینکه: رهبر و فرمانده است که در هر کار با فکر تقویت شده از مشورت در مسائل تصمیم می‎گیرد، واعتبار نظر اکثریت در جائی است که کل امت و یا اهل حل و عقد مثلا مسؤول و مورد خطاب باشند [نظیر انتخاب رهبر یا نمایندگان و نیز جریان قانونگذاری مجلس شورا] که در این صورت اتفاق نظر همه یا اکثریت ملاک عمل قرار می‎گیرد؛ چنانچه پوشیده نیست.

و اما اینکه ولایت و رهبری جامعه را برای یک شورا قرار دهند نه برای یک شخص واحد، چنانچه از زبان برخی روشنفکران این معنی شنیده می‎شود و من نیز در ابتدای امر هنگامی که در مجلس خبرگان بودم از این فکر دفاع می‎کردم، ظاهرا این شیوه شورائی مخالف سیره عقلا و متشرعه است و چیزی نیست که به وسیله آن بتوان مردم و کشور را اداره نمود، به ویژه در مواقع حساس و خطیر که تصمیم گیری در آن متوقف بر یک مرکز تصمیم گیری باشد.

ناوبری کتاب