صفحه ۷۳

به هر حال در این مورد آن حضرت (ص) از همان آغاز به کندن درخت فرمان نداد، بلکه فرمود: باید اجازه بگیرد، آنگاه با وی مدارا و معامله نمود تا اینکه حاضر شد به ده درخت درخت وی را خریداری کند، اما آنگاه که وی از معامله خودداری کرد و حتی درخت بهشتی را هم نپذیرفت و آن حضرت لجاجت وی را مشاهده فرمود، به ناچار برای کنده شدن ریشه فساد وقطع امید فرد مفسد به کندن درخت فرمان داد.

اگر گفته شود: چرا پیامبراکرم (ص) به عنوان اینکه حاکم مسلمانان و ولی ممتنع است [از قدرت حکومت استفاده نفرمود و] به فروش اجبار و قهری درخت دستور نفرمود؟

در پاسخ باید گفت: از نحوه برخورد و معامله سمره با پیامبرخدا(ص) و مرد انصاری آشکار می‎گردد که وی به فروش درخت و رفع مزاحمت خویش پای بند نبود، اگرچه پیامبراکرم (ص) به فروش و پرداخت پول آن به وی حکم می‎فرمود. و این مطلبی است شایان دقت.

در مسند احمد بن حنبل نیز به سند خویش از عبادة بن صامت از پیامبرخدا(ص) حدیثی طولانی نقل شده که دربردارنده قضاوتها و فرمانهای بسیار زیادی است، یکی از آنها این است که: "آن حضرت قضاوت فرمود که: لا ضرر ولا ضرار."و قضی ان لا ضرر و لاضرار. (مسند احمد ‏327/5)

و اما اینکه مراد از عبارت "لاضرر" چیست ؟ آیا نفی ضرر ادعائی است ؟ یعنی حکم ضرری در اسلام نیست، یا اینکه نهی الهی است، نظیر سایر نواهی شرعی، [یعنی درحقیقت پیامبر از طرف خدای متعال ضرر را نهی فرموده ] یا اینکه نهی ولائی و حکومتی است از سوی خود پیامبراکرم (ص) [به عنوان رهبر و پیشوای مسلمانان ] چنانچه بسا تعبیر قضاوت نیز که در عبارت آمده شاهد به همین برداشت باشد، که در این صورت این نهی نیز همانند نواهی دیگری است که از آن حضرت در مقام اعمال ولایت صادر گردیده ؟ همه اینها وجوه و معانی مختلفی است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد. در هر صورت احکام ولائی که در مقام اضطرار

ناوبری کتاب