کار داور را به داور واگذار."انجیل مرقس، باب 12، شماره 17؛ و انجیل متی، باب 22، شماره 21؛ و انجیل لوقا، باب 20، شماره 25
بلی سیاستی که بر مکر و شیطنت و پایمال کردن حقوق و اصرار بر دروغ و خدعه بنا شده باشد، ساحت مقدس دین از آن مبراست؛ و اما اگر سیاست به معنی حفظ نظام و حقوق و آقائی مسلمانان و اصلاح شؤون اجتماعی آنان در شعبه های مختلف آن و دفاع از مسلمانان طبق احکامی که خداوند نازل فرموده است باشد، چنین سیاستی در بافت نظام اسلام تنیده شده، چنانچه به تفصیل در بخش سوم همین کتاب [جلد اول ] بحث و بررسی آن گذشت.
و متأسفانه هنوز مشاهده میگردد که برخی افراد ساده اندیش و ناآگاه از مسلمانان به جدائی دین از سیاست زبان میگشایند که نه آگاهی از دین دارند و نه از سیاست.باید از این حقیقت غفلت نشود که مقصود از جدا نبودن دین از سیاست این است که یک مسلمان باید در سیاست دخالت بکند و سیاست هم متکی به دستورات و ارزشهای دین و الهی باشد، نه خدای ناکرده به عکس یعنی مسائل و ارزشهای دینی تابع تغییر سیاستها باشد، که این یک فاجعه برای دین و دنیای مسلمانان است. (مقرر)
در هر صورت در روایاتی که خوانده شد از اینکه بین شؤون سیاسی و دینی جمع نموده، دانسته میشود که امام و رهبر مسلمانان هم مرجع دینی و فرهنگی و هم رهبر سیاسی و هم فرمانده نظامی آنان است، چنانچه پیامبراکرم (ص) نیز این گونه بود.
بلی این بدین معنی نیست که حاکم اسلامی به تنهائی به طور مستقیم همه این وظایف را انجام میدهد، بلکه به هر اندازه که دامنه حکومت وی گسترش یافته و وظایف او زیادتر شود، به همان نسبت تشکیلات و دوائر و مؤسسات او گسترش مییابد؛ و متناسب با نیازهای زمان قهرا قوای سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه ایجاد میشود، و هر کار به تشکیلات و مؤسسه متناسب با آن واگذار میگردد. ولکن حاکم و رهبر به منزله سر مخروط است که به همه آنها احاطه پیدا نموده و بر همه تشکیلات حکومت اشراف تام دارد و درواقع آن کسی که مورد تکلیف قرار گرفته و