این جمله خلاصه نمود: "نگهبانی دین و اداره دنیا - حراسة الدین و سیاسة الدنیا." و این نکته ای است شایان تأمل.
و اما تعیین قوای سه گانه [مقننه، مجریه و قضائیه ] و رعایت شرایط و ویژگی های معتبره در آن و مراقبت از رفتار و کردارشان و گماردن افراد برای نظارت بر کار آنان و امور دیگری از این قبیل، اینها به خودی خود از اهداف و وظایف اصلی حکومت اسلامی نیست بلکه به عنوان ابزار و مقدماتی است که حکومت را در جهت تحقق اهداف اصولی خویش یاری میدهد.
به تعبیر دیگر میتوان گفت: اینها از ارکان حکومت هستند نه از اهداف آن؛ و ما ان شاءالله در فصل های آینده به بحث و بررسی آنها نیز خواهیم پرداخت.
و آنگاه که برنامه حکومت اسلامی و اهداف آن این گونه امور باشد و مسؤول اجرای آن نیز امام معصوم یا ولی فقیه عادل آگاه به امور و واجد شرائط هشتگانه که پیش از این گفته شد باشد، پس چه چیز باعث وحشت و فرار از تشکیل حکومت اسلامی میگردد؟ در این صورت آیا کسانی که مخالف اقامه حکومت اسلامی هستند دست نشاندگان استعمار یا از کسانی که درصدد ستمگری و اشاعه فساد و فحشا در جامعه هستند و یا میخواهند به گونه ای از حدود و احکام الهی فرار کنند نمی باشند؟!
دو نکته قابل توجه:
از آیات و روایاتی که تاکنون در وظایف و تکالیف حاکم اسلامی یادآر شدیم دو نکته اساسی مشخص میگردد:
نکته اول: پیشوا و حاکم اسلامی، هم رهبر و مرجع شؤون دینی و هم رهبر و مرجع مسائل سیاسی است و هرگز آن گونه که از برخی دستگاهها و بوقهای تبلیغاتی استعمار شنیده میشود، دین از سیاست جدا نیست.
رهبران مسیحیت نیز که به تفکیک دین از سیاست معتقدند به جمله ای که به حضرت مسیح (ع) منسوب است تمسک میکنند که فرمود: "کار قیصر را به قیصر و