ممکن است بر تعریف اول (حد) به خاطر عدم مانعیت آن و بر تعریف دوم (تعزیر) به خاطر عدم جامعیت آن ایراد گرفته شود؛ زیرا تمام انواع قصاص و دیات علی رغم آنکه مقدار آنها مشخص شده حد نامیده نمی شوند و از طرفی در برخی از مجازاتها با وجود آنکه مقدار آنها تعیین شده تعزیر نام گرفته اند، مانند کلیه کفارات، و عقوبت وطی زن روزه دار یا حایض و نظایر آن.
شاید بتوان در مورد اول چنین پاسخ داد که: اگر در مورد حدود قید حق الله را اضافه کنیم، قصاص و دیات از این تعریف خارج میشود؛ و در مورد دوم اگر تعریف را با کلمه "غالبا" همراه آوریم، شامل تعزیراتی که مقدار آنها مشخص شده نیز میگردد. چنانکه در برخی از عبارات نقل شده از علما این قید به کار رفته بود. اما با این وصف، ذکر حد قذف، مورد اول را دچار ایراد میکند؛ چرا که مجازات قذف با وجود اینکه جزو "حق الناس" میباشد ولی از سوی علما بدون هیچ اشکالی جزو حدود شمرده شده است. مضافا بر آنکه هنوز اشکال در کفارات به قوت خود باقی است - زیرا با اینکه مقدار کفارات تعیین شده ولی معمولا آنها را جزء تعزیرات حساب میکنند - در تعریف دوم هم به خاطر تداخل میزان حد و تعزیر نیز ایراد و اشکال به وجود میآید.
شهید اول در کتاب القواعد و الفوائد میفرماید:
اول: مقدار تعزیر در طرف قلت آن مشخص نشده بلکه در طرف کثرت آن مشخص شده و آن به این است که به اندازه مقدار تعیین شده در حد نرسد. البته بسیاری از علمای عامه بیشتر شدن مقدار تعزیر را از حد جایز دانسته اند. مستند آنها در این باره روایتی است از "عمر"، بدین گونه که وی مردی را به خاطر آنکه نامه ای جعل کرده و نقش مهری مانند مهر عمر بر آن زده بود شلاق زد. چون عده ای در نزد وی به شفاعت