صفحه ۵۸۰

8- در سنن ابی داود آمده است:

"اموالی از قبیله "کلاعیون" به سرقت رفت و آنان گروهی از بافندگان را به دزدی متهم کردند، بدین منظور نزد نعمان بن بشیر صحابی پیامبر آورده شدند و وی آنها را چند روزی بازداشت نمود و سپس آزاد کرد. کلاعیون به حضور نعمان رسیده و گفتند: آیا متهمان را بدون زدن و یا سختگیری رها کردی ؟ نعمان به آنان گفت: شما چه می‎خواهید؟ اگر می‎خواهید آنان را بزنم، اگر اموال شما نزد آنان بود همان شده که می‎خواستید، ولی اگر نبود پشت شما را می‎آزارم به همان اندازه که به پشت آنان شلاق زده ام. به او گفتند: آیا این حکم تواست ؟ نعمان گفت: این حکم خدا و پیامبر اوست."سنن ابی داود ‏448/2، کتاب حدود، باب امتحان (بازجویی) متهم با زدن.

نسایی نیز این حدیث را در سنن خود نقل کرده است.سنن نسایی ‏66/8، کتاب قطع سارق، باب امتحان (بازجویی) سارق با حبس و زدن.

ظاهرا مشارالیه "هذا" [این حکم...] قصاص از شاکیان در صورت کتک بیجا خوردن متهمین است نه اصل جایز بودن زدن. بنابراین روایت مذکور با مواردی که گذشت تعارض پیدا نمی کند، و حداقل اینکه در روایت اجمال وجود دارد، سند این روایت قابل اعتماد برای ما نیست.

9- در کنزالعمال از ابن مسعود روایت شده که گفت: "در این امت عریان کردن، به چهار میخ کشیدن، کند و زنجیر کردن و دستنبد زدن روا و حلال نیست."لا یحل فی هذه الامة التجرید و لا مد و لاغل و لا صفد. (کنزالعمال ‏404/5، قسمت افعال، کتاب حدود، فصل احکام آن، حدیث 13435)

10- در بحارالانوار به نقل از علل الشرایع از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: "اولین چیزی که باعث شد فرمانروایان شکنجه را جایز بشمرند، دروغی بود که انس بن مالک به رسول خدا(ص) نسبت داد که پیامبر دست مردی را با میخ به دیوار

ناوبری کتاب