3- در صحیحه سلیمان بن خالد آمده است که: "از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که مرتکب سرقت شده ولی آن را انکار میکند، و او را میزنند تا آنکه شئ مسروقه را تحویل میدهد، آیا در این گونه موارد میتوان دست او را قطع کرد؟ فرمود: بلی، ولی اگر اعتراف میکرد اما شئ مسروقه را بازپس نمی داد، نمی توانستند دست او را قطع کنند؛ زیرا او به خاطر تنبیه به چنین جرمی اعتراف کرده بود."سألت ابا عبدالله (ع) عن رجل سرق سرقة فکابر عنها فضرب، فجاء بها عینها هل یجب علیه القطع ؟ قال: نعم. ولکن لو اعترف و لم یجئ بالسرقة لم تقطع یده؛ لانه اعترف علی العذاب. (وسائل 497/18، ابواب حد سرقت، باب 7، حدیث 1)
4- در دعائم الاسلام از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود: "هر کس به واسطه تخویف یا حبس و یا زدن به گناهی اقرار کرد، این اقرار بر ضد او اعتباری ندارد و به خاطر آن بر وی حد جاری نمی کنند."من اقر بحد علی تخویف او حبس او ضرب لم یجز ذلک علیه و لا یحد. (دعائم الاسلام 466/2، کتاب حدود، فصل 5، حدیث 1655)
5- در همین کتاب از همان حضرت نقل شده است: "مردی را که متهم به دزدی بود نزد آن حضرت آوردند - گمان میکنم آن حضرت ترسیده بود که آن مرد از حضرت ترسیده باشد، به طوری که اگر علی (ع) از وی در این باره پرسش کند او از شدت ترس به کاری که نکرده بود اقرار کند - آن حضرت از وی پرسید: آیا دزدی کرده ای ؟ اگر میخواهی بگو "نه"، آن مرد گفت: خیر. و هیچ بینه ای هم علیه آن مرد نبود. آنگاه علی (ع) او را رها کرد."انه اتی برجل اتهم بسرقة - اظنه خاف علیه ان یکون اذا سأله تهیب بسؤاله فاقر بما لم یفعل - فقال له علی (ع): اسرقت ؟ قل: لا، ان شئت، فقال: لا. ولم تکن علیه بینة، فخلی سبیله. (دعائم الاسلام 469/2، کتاب سارقین و محاربین، فصل 1، حدیث 1669)
این دو روایت اخیر در کتاب مستدرک نیز ذکر شده است.مستدرک 236/3، ابواب حد سرقت، باب 7، حدیث 1 و 2
6- در مسند زید بن علی آمده است: "زید بن علی از پدرش و او از جدش (ع)