سوم: امیر میتواند به منظور کشف و حصول برائت متهم در حبس کردن او تعجیل به خرج دهد. البته نظریاتی که درباره مقدار حبس عنوان شده متفاوت است. عبدالله زبیری یکی از اصحاب شافعی ذکر کرده که مدت این حبس یک ماه است، ولی دیگران عقیده دارند که این مقدار نامشخص و بسته به رأی امام و اجتهاد شخصی اوست. حال آنکه قضات نمی توانند کسی را بازداشت نمایند مگر در مواردی که حقیقت کاملا مشهود و آشکار باشد.
چهارم: در صورتی که امکان وقوع جرم درباره متهم قوت داشته باشد، امیر میتواند او را از باب تعزیر، نه حد، تنبیه کند تا بدین وسیله سخن راست را از متهم بشنوند. آنگاه اگر متهم در حالی که مضروب شده به موارد اتهام اقرار نمود، باید چگونگی حالت وی را در آنچه به خاطر آن کتک خورده، لحاظ نمود. پس اگر متهم کتک خورده تا نسبت به مورد اتهام اقرار کند، اقرار وی هیچ ارزشی ندارد؛ ولی اگر او را بزنند تا درستی حالش معلوم گردد و در این حال متهم دست به اقرار بزند از تنبیه او خودداری میشود و مجددا جهت اقرار جدید از او بازپرسی میکنند، اگر برای دومین بار اقرار کرد همین اقرار به عنوان ملاک تلقی میشود و اقرار اول را لحاظ نمی کنند، و اگر مجرم بر اولین اقرار - که در حال کتک بوده - اقتصار ورزید و آن را برای مرتبه دوم تکرار نکرد بر او سختگیری نمی کنند تا همان اقرار اول را تکرار نماید، اگرچه به نظر ما این نظر ناخوشایند مینماید.
پنجم: در مورد متهمی که به کرات دست به ارتکاب جرم میزند و با اجرای حدود هم دست از اعمال خود برنمی دارد به طوری که مردم نیز به خاطر اعمال وی دچار ضرر و زیان میگردند، امیر میتواند چنین فردی را پس از تأمین خوراک و پوشاکش از بودجه بیت المال علی الدوام در زندان نگه دارد تا بمیرد؛ و حال آنکه این مورد جزو اختیارات قضات به شمار نیامده است.