صفحه ۵۷۰

ماوردی در احکام السلطانیه در این ارتباط می‎نویسد:

"جرایم افعالی هستند که دست یازیدن به آنها از طرف شرع ممنوع شده و خدای تعالی برای جلوگیری از وقوع آنها اجرای حد یا تعزیر را تعیین نموده است. در ایراد اتهام، سیاست دینی، مقتضی برائت متهم است؛ و اگر جرم واقعا مورد ثبوت قرار گیرد، احکام شرعیه مخصوص آن باید اجرا گردد، اما کیفیت این جرایم پس از تهمت و پیش از ثبوت اتهام بسته به چگونگی موقعیت ناظر جامعه است که وقوع جرمی پیش او گزارش شده است. اگر ناظر در مقام حاکم [قاضی ] باشد و فرد متهم به سرقت یا زنایی را نزد او آورده باشند، این تهمت در نحوه تصمیم گیری او تأثیری ندارد و نمی تواند متهم را به منظور کشف جرم و حصول برائت حبس کند، و یا به طرق دیگر و از راه اجبار او را به اقرار وادار کند. و در اتهام سرقت جز از مدعی که مال او به سرقت رفته کلامی نمی شنود و اقرار متهم یا انکار او را در نظر می‎گیرد. ولی اگر مجرم، متهم به انجام عمل زنا باشد دعوی کسی را علیه او نمی شنود، مگر پس از آنکه زنی را که با او زنا شده معرفی نماید و کیفیت کاری که با آن زن انجام شده و سزاوار حد زناست بیان کند. پس اگر متهم بدین صورت که ادعا شده اقرار کرد، بر وی حد جاری می‎کند؛ و اگر آن را انکار کرد، در حالی که بینه ای بر ضد وی موجود بود حاکم باید آن را بشنود، در غیر این صورت، اگر حق از جمله حق الناس باشد و مدعی پیگیری آن بود، حاکم باید متهم را سوگند دهد، ولی در حقوق الله احتیاج به سوگند دادن نیست.

ولی اگر ناظری که متهم به او ارجاع می‎شود، امیر یا از مسؤولان رسیدگی به حوادث [دادستانی ها و اطلاعات ] بود، وی از طرق کشف و بازجویی سود می‎جوید که قضات و حکام [محکمه ] فاقد آن هستند. این اسباب و طرق نه صورت دارند که حکم این دو ناظر به واسطه آنها متفاوت می‎شود:

اول: امیر می‎تواند بدون تحقیق درباره دعوا، اتهامات شخص متهم را از کارگزاران حکومتی جویا شود و برای فهمیدن چگونگی حالات متهم به سخنان آنان گوش فرا دارد که آیا متهم اهل فتنه و گناه می‎باشد؟ و آیا متهم در بین مردم به ارتکاب این عمل شهرت دارد یا ندارد؟ اگر عمال حکومتی متهم را از این اتهامات مبرا دانستند، مورد اتهام مسکوت گذارده شده وی را آزاد می‎کنند. ولی اگر ایشان متهم را از ارتکاب به چنان افعالی بری ندانستند، بر وی سختگیری می‎کنند و از اسباب و طرق کشف جرم در این زمینه استفاده می‎برند، و این یکی از اختیاراتی است که قضات از آن محرومند.

ناوبری کتاب