صفحه ۵۶

"بر والی پنج خصلت [وظیفه ] است: گردآوری مالیات از جای خود، و مصرف آن در جای خود، کمک و یاری رساندن به مردم توسط بهترین افراد، و اینکه سپاهیانش را بیش از اندازه در سرحدات و مرزها نگاه ندارد که این باعث هلاکت آنان می‎گردد، و اینکه کار مردم را به فردا نیفکند.""علی الوالی خمس خصال: جمع الفئ من حقه، و وضعه فی حقه، و أن یستعین علی امورهم بخیر من یعلم، و لا یجمرهم فیهلکهم، و لا یؤخر امرهم لغد." (و لا یؤخر امر یوم لغد خ.ل) (عق عن وائله) (کنزالعمال ‏47/6، باب 1 از کتاب الامارة و القضاء، فصل 3، حدیث 14789) (در برخی نسخه ها آمده و اینکه کار امروز را به فردا نیفکند.) در نهایه ابن اثیر در توضیح این روایت آمده است:

"تجمیر الجیش: یعنی لشکریان را در سرحدات و مرزها محبوس کند، و نگذارد که آنان به نزد اهل و عیال خویش [برای مرخصی ] بازگردند.""تجمیر الجیش: جمعهم فی الثغور و حبسهم عن العود الی اهلهم." (نهایه ابن اثیر ‏292/1)

25- روایات مستفیضه دیگری که از آنها استفاده می‎شود که امامت در حکم بند تسبیح و نظام امت است، در برخی از آنها مطلب به این مضمون آمده بود:

"جایگاه فرمانروا جایگاه بند تسبیح است نسبت به دانه ها، که آنها را در کنار یکدیگر گرد می‎آورد، پس آنگاه که ریسمان پاره شود دانه ها هریک به سوئی پراکنده می‎شوند، آنگاه اطراف آن را نمی توان جمع آوری نمود.""و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه، فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا." (نهج البلاغه، فیض 442/، لح 203/، خطبه 146)

پس بر امام مسلمانان واجب است کارهای مردم را منظم کند و بین آنان وحدت کلمه ایجاد کند و ریشه های اختلاف و تفرقه را از جامعه ریشه کن کند، تا مردم در برابر دشمنان همانند دست واحد شوند و مردم به برکت وجود وی مصداق این حدیث که از پیامبرخدا(ص) منقول است گردند: "مثل مؤمنان در دوستی و عطوفت و مرحمت به یکدیگر همانند یک پیکر است که اگر عضوی از آن دچار مرض گردد، سایر اعضاء نیز با تحمل بیداری و تب با او همراهی و همدردی می‎کنند.""مثل المؤمنین فی توادهم و تعاطفهم و تراحمهم مثل الجسد اذا اشتکی منه شئ تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی." (مسند احمد‏270/4. به نقل از پیامبرخدا(ص).) سعدی نیز همین مضمون را به شعر درآورده، آنجا که می‎گوید: بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

ناوبری کتاب