هر کس دارای شرایط مذکور باشد میتواند در جوامع و مساجد بر منبر رود، و هرکه بدین امور نادان باشد حق سخن رانی ندارد، و اگر توجه نکرد و به منبر رفتن ادامه داد باید مورد تعزیر قرار گیرد.
اما اگر کسی اندکی از سخنان واعظان و نیز احادیث و اخبار صالحان گذشته را بداند و برای ارتزاق وعظ کند، رواست به شرط آنکه بر منبر ننشیند و بلکه ایستاده سخن گوید؛ زیرا بر منبر نشستن رتبه شریفی است که جز به واعظان باصلاحیت روا نیست. و در اهمیت منبر همین بس که رسول خدا(ص) و خلفا و امامان بر آن مینشستند... پس نباید اجازه منبر رفتن بدهند مگر به کسی که به دین مشهور و در دین و فضیلت معروف باشد - چنانچه پیش از این گفته شد - و نیز باید در راه خدا عمل نماید و مجتهد و سخنور و فعال باشد..."این معنی که در ذهن مردم است که آیا فلانی اجازه اجتهاد دارد؟ اجازه منبر رفتن دارد؟ حرف بی حسابی نیست و برخلاف آنچه بین خواص به شوخی مشهور است که واعظ و منبری باید هفتاد "بی" داشته باشد، بی سواد باشد! بی دین باشد و... - چنانچه ایشان هم اشاره دارند - منبری باید هفتاد "با" داشته باشد، بادین، باسواد، باادب و... و انصافا با اینکه ایشان این کتاب را حدود هفتصد سال پیش نوشته اند بسیاری از مطالب آن الان هم تازگی دارد. (الف - م، جلسه 204 درس)
واعظی که جوان باشد و خود را برای زنان بیاراید و در جامه و وضع ظاهری از قبیل گذاشتن موهای بلند و حرکات و اشارات خود را مقبول زنان کند، باید از وعظ ممنوع گردد؛ زیرا فساد آن بیشتر از اصلاح است، و این معنی از قراین احوال او به دست میآید، بلکه سزاوار نیست مسند وعظ و خطابه را بسپارند مگر به کسی که ظاهری پارسا، قیافه و شمایلی آرام و با وقار، و سر و لباس و زندگی اش زندگی صالحان باشد، والامردم را بیشتر به گمراهی میکشاند.
و واجب است بین زنان و مردان پرده ای بکشند که مانع از نگاه به آنان شود؛ چرا که در اینجا مظنه فساد وجود دارد...."معالم القربة 179/(=چاپ مصر 271).