خلاصه سخن ایشان - قدس سره - این است که:
اولا: موضوع حکم، همان معروف و منکر به وجود واقعی آنهاست - چنانچه از ظاهر آن استفاده میشود - نه آن چیزی که معلوم المعروفیه و معلوم المنکریه باشد، ولکن برای دست یابی به آنها طبعا باید علم هم داشت. پس اگر علم حاصل نشد جای برائت است، چون که شبهه شبهه موضوعیه وجوبیه است؛ و اگر علم به آن دو حاصل شد ولو اجمالا چنانچه در مثال این گونه بود، در آن صورت امر و نهی واجب است؛ چرا که اجمالا به تحقق موضوع علم حاصل شده است، و همین است مراد اصحاب به اینکه علم شرط وجوب است، و در خبر مسعده نیز وجوب منحصر شده در فرد توانمند صاحب نفوذی که به معروف و منکر آگاهی داشته باشد.
ثانیا: ممکن است ادعا کرد که متبادر از اطلاق امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی نسبت به همان احکام و تکالیف شخصی خود مکلف است که به آنها علم دارد، نه اینکه موظف باشد به عنوان مقدمه امر و نهی دیگران مسائلی زاید بر آنها را نیز فرا بگیرد.
اینک ما میگوییم آنچه به نظر میرسد این است که: آنچه به عنوان مثال [در کلام صاحب مسالک ] ذکر شده این است که ما اجمالا به وقوع منکر یا ترک معروفی از شخص معین خارجی آگاهی یافته ایم ولی دقیقا نمی دانیم که در نظر شرع معروف و منکر چیست، پس خبر مسعده شامل آن نمی گردد؛ زیرا مفاد خبر مسعده این است