صفحه ۳۸۰

معروف کند، پس در این صورت هر کس فی الجمله آگاهی از انجام منکر یا ترک معروف توسط شخص معینی دارد - همانند شهادت عدلین بر انجام منکر یا ترک معروف - بر وی واجب است که ابتدا در مورد امر و نهی کسب آگاهی کند آنگاه وی را امر و نهی نماید، همان گونه که به شخص بی وضو وجوب صلاة تعلق می‎گیرد آنگاه بر وی لازم است که شرایط نماز صحیح را [که از آن جمله وضو گرفتن است ] فراهم آورد.

بر این پایه پس منافاتی ندارد که شخص ناآگاه تا هنگامی که نا آگاه است جایز نباشد امر و نهی کند، اما بر وی واجب نیز باشد، همان گونه که نماز بر فرد فاقد وضو و کافر واجب می‎گردد اما انجام آن در این حالت از وی پذیرفته نیست."مسالک 161/1

در کتاب جواهر نیز قریب به همین مضمون را از محقق کرکی در حاشیه خویش نقل می‎کندجواهر ‏366/21 آنگاه بدین گونه به آن دو پاسخ می‎گوید:

"و اشکالی که به این استدلال وارد است این است که این گونه استدلال - علاوه به اینکه با آنچه ما از اصحاب [فقهای امامیه ] بالاجماع [سقوط تکلیف امر و نهی از جاهل ] شنیده ایم منافات دارد، چنانچه علامه نیز در "منتهی" به آن اعتراف فرموده اند - باز با آنچه در خبر مسعده آمده بود، که وجوب را منحصر در فرد نیرومند صاحب نفوذی که معروف را از منکر بازمی شناخت می‎دانست منافات دارد؛ و بلکه ممکن است ادعا کرد که متبادر از امر به معروف و نهی از منکر امر و نهی نسبت به همان احکامی است که مکلف آنها را می‎داند و خودش مکلف است به آنها عمل نماید، نه اینکه واجب باشد علاوه بر آن احکامی که می‎داند معروف و منکری را که ممکن است به طور کلی از کسانی که می‎شناسد صادر نشود، به عنوان مقدمه برای امر و نهی دیگران یاد بگیرد.

و اما مثالی که آن دو بزرگوار ذکر کردند [وجوب نماز بر فاقد وضو و کافر] از مانحن فیه خارج است؛ زیرا ما به تحقق موضوع خطاب در آن صورت علم داریم، به خلاف آنجا که کسی کاری را انجام داده یا چیزی را ترک کرده و ما نمی دانیم که آیا آنچه انجام

ناوبری کتاب