درست تشخیص دهد و این تنها برای کسی که احاطه به مسائل جامعه دارد و روابط و امکانات برای او میسر است امکان پذیر میباشد.
دیگر اینکه اگر هر فرد خود بخواهد انجام این گونه مسائل را به عهده بگیرد غالبا اختلال نظام به وجود میآید؛ زیرا تنبیه و زدن افراد خطاکار اگر بر اساس قدرت و سلطه نباشد غالبا با عکس العمل و مقاومت از طرف مقابل مواجه میشود و به جنگ و خونریزی و هرج و مرج و در نهایت به اختلال نظام کشیده میشود.
و به خاطر همه این مسائل است که اقامه حدود شرعی و تعزیرات از شؤون حکومت به حق کشور است و هر کس نمی تواند عهده دار آن گردد، اگرچه به مسائل و احکام شرعی وارد و آگاه باشد.
در خبر حفص بن غیاث آمده است که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم: چه کسی باید اقامه حدود کند، سلطان یا قاضی ؟ حضرت فرمود: "اقامه حدود با کسی است که حکومت به دست اوست."اقامة الحدود الی من الیه الحکم. (وسائل 338/18، ابواب مقدمات حدود، باب 8، حدیث 1)
[با توجه به آنچه ذکر شد] روشن است که رعایت احتیاط در مسائلی که به خونریزی منتهی میگردد و نیز قاعده سلطنت هر دو اقتضای اشتراط دارد، مگر اینکه دسترسی به امام و رهبر امکانپذیر نبوده و حفظ اسلام و کیان مسلمانان به اقدام وابسته باشد، که در این صورت دفاع از کیان اسلام و مسلمین مشروط به اذن امام نیست. و این نکته ای است در خور توجه.
بلی در اینجا مطلب دیگری است که لازم است به آن توجه نمود، و آن اینکه ظاهر کلمات شیخ و محقق و دیگران این است که اذن امام شرط وجوب است، نظیر مشروط وبودن وجوب حج به استطاعت، پس تحصیل شرط واجب نیست؛ زیرا شرط وجوب به منزله موضوع حکم است، و حکم از موضوع خویش در رتبه متأخر است، پس معقول نیست که در ایجاب آن مؤثر باشد.