در نهج البلاغه آمده است:
"و کسی که با شمشیر از منکری جلوگیری کند تا کلمه خداوند بر فراز آید و کلمه ستمگران به زیر کشیده شود، این آن کسی است که به راه هدایت دست یافته است."و من انکره بالسیف لتکون کلمة الله العلیا و کلمة الظالمین السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی. (حکمت 374 نهج البلاغه؛ و وسائل 405/11، ابواب امر و نهی، باب 3، حدیث 8)
باز در نهج البلاغه آمده:
"و برخی از آنان کسانی هستند که منکر را با دل و زبان و دست خویش مورد انکار قرار میدهند این آن کسی است که خصلت های نیک را به کمال رسانده است."فمنهم المنکر للمنکر بقلبه و لسانه ویده، فذلک المستکمل لخصال الخیر. (وسائل 406/11، ابواب امر و نهی، باب 3، حدیث 9)
در تفسیر امام حسن عسکری (ع) آمده است:
"از شما هرکس منکری را مشاهده کند اگر توان آن را دارد با دست از آن جلوگیری کند."من رأی منکم منکرا فلینکر بیده ان استطاع. (وسائل 407/11، ابواب امر و نهی، باب 3، حدیث 12)
اما اشکالی که به دلیل اول وارد است این است که وجوب این دو برای مصلحت عالم منافاتی با اشتراط اینها به اذن امام برای پیشگیری از هرج و مرج و اختلال نظام ندارد. و شاید مفسده خودسرانه عمل کردن در چنین شرایطی بیشتر باشد.
به دلیل دوم نیز این اشکال وارد است که تأسی به عمل پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) در احکام عمومی واجب است نه در وظایفی که مخصوص به آنان است، و حکومت و شؤون آن از وظایف ویژه انبیاء (و جانشینان به حق آنان) است