صفحه ۳۲۳

اندرز از ستمگری باز می‎داشت، و کشمکش هایی که بین آنان بود عموما در متشابهات بود که با حکم قاضی برطرف می‎شد... آنگاه در زمانهای بعد ستم والیان و ظلم تجاوزگران گسترش یافت به گونه ای که جز با قدرت نیرومندتر و فرمان نافذتر پیشگیری از آن امکان پذیر نبود.

پس عمر بن عبدالعزیز اول کسی بود که خود به دادرسی مظالم نشست و حق ستمدیدگان را بازپس گرفت و سنت های عادله را رعایت کرد و به مسیر اصلی خود بازگرداند، و اموالی که بنی امیه به ناحق از مردم غصب کرده بودند به صاحبانش باز پس داد؛ تا جایی که گفته شده آنقدر بر آنان سخت گرفت که به وی گفته شد: ما از عواقب این بازگرداندنها بر تو بیمناکیم ! و او گفت: "من از هر روز باید پرهیز کنم و بیمناک باشم مگر روز قیامت که از آن نباید بیمناک باشم ؟!"

آنگاه در میان خلفای بنی عباس افرادی به دادرسی مظالم نشستند، اولین فرد که به این دادرسی نشست "مهدی" بود آنگاه "هادی"، آنگاه "رشید" آنگاه "مأمون"، و آخرین کسی که بدین مقام نشست "المهتدی" بود، تا جایی که املاک غصب شده را به نیازمندانش بازگرداند.

پادشاهان فارس نیز همواره رسیدگی به مظالم را اساس حکومت خویش می‎شمردند و آن را از جمله پایه های ملک و حکومت خودشان و از قوانین عادلانه می‎دانستند، قوانینی که جز با مراعات آن صلاح و اصلاح در جامعه گسترش نمی یافت، و جز با انجام آن انصاف رعایت نمی شد. قریش نیز در زمان جاهلیت آنگاه که قدرتمندان در آنان زیاد شد و ریاستمداری در آنان منتشر گشت تا آنجا که هر دسته و قومی دسته ضعیف را مغلوب و مجذوب خود می‎ساخت و احساس کردند که جز با یک تمرکز قوا نمی توان از این وضع جلوگیری نمود، در بین خود پیمانی را برای رد مظالم و باز پس گرفتن حق مظلوم از ستمگر امضاء کردند...

آنگاه سران قریش در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع کردند و با یکدیگر هم پیمان شدند که در مکه به دادرسی مظالم بپردازند، و هرگز کسی به کسی ستمی نکند مگر اینکه وی را از این کار باز دارند، و حق مظلوم را از وی باز پس گیرند. در آن زمان پیامبرخدا(ص) نیز با آنان بود، پیامبر(ص) در آن موقع بیست و پنج سال بیشتر نداشت و هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود. این پیمان در آن زمان به "حلف الفضول" شهرت یافت؛ رسول خدا(ص) پس از بعثت با یادآوری آن دوران می‎فرماید: "من در خانه

ناوبری کتاب