حکم داده است؛ چنانچه مخفی نیست.
ولکن کتانی میگوید:
از این جمله استفاده میشود که رهبر و والی میتواند حکم اقامه حدود را به غیر از کسی که در آن مسأله قضاوت کرده واگذار کند، و این با قاعده نیز موافقت دارد؛ چرا که همه این وظایف از شؤون والی است و او هر کار را به هر که شایسته دانست واگذار میکند.
حال با توجه به این محدوده گسترده که برای قاضی های عام یادآور شدیم این نکته بر آن متفرع است که اگر ائمه معصومین - علیهم السلام - شیعیان را از مراجعه به قاضی های ستمگر زمان خویش نهی فرمودند و آنان را به فقهای شیعه ارجاع دادند - چنانچه در مقبوله و مشهوره این گونه بود - پس میتوان از آن استفاده نمود که همه آن مواردی که به این گونه قاضی ها ارجاع میشده از قبیل حل و فصل اختلافات، تصدی امور حسبیه، اقامه حدود شرعی و تعزیرات، اشراف بر وصایا و اوقاف، و مانند آن همه به فقهای شیعه ارجاع داده شده است.
مگر اینکه اشکال شود که مورد پرسش در روایات موارد نزاع و اختلاف است، و این قرینه بر این است که خصوص حل اختلافات منظور است. البته این اشکالی است در خور تأمل.زیرا بنا فقها بر این است که معمولا مورد سؤال و یا شأن نزول آیه شریفه موجب اختصاص حکم به همان مورد نمی شود. (مقرر)
و باز از آنچه گفته شد بدست میآید که فرمایش استاد بزرگوار امام خمینی - مدظله - [قدس سره ] در بیان مفهوم مقبوله و تقریب دلالت آن بر نصب فقیه هم