صفحه ۳۱۹

از این روایت نیز به دست می‎آید که در آن زمانها سرپرستی امورصغار نیز از شؤون قاضی بوده است. و شاید مراد به کلمه "سلطان" در متن خبر نیز همین قاضی متسلط بر اموال باشد نه خلیفه، و در آخر خبرهم که می‎فرماید: فرد عادلی نظارت داشته باشد، باز مراد قاضی عادل است نه هر فرد عادلی. البته در اینجا نکته ای است شایان تأمل.

2- در روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع آمده است که گفت: یکی از اصحاب ما بدون وصیت از دنیا رفت، امر رسیدگی به دارائی او را به نزد قاضی کوفه بردند، قاضی "عبدالحمید" را سرپرست اموال او قرار داد... گفت: من این ماجرا را خدمت امام باقر(ع) عرض کردم و گفتم: فردی از اصحاب ما از دنیا رفته و کسی را قیم خود نکرده و کنیزکانی از خود به جای گذارده و قاضی یکی از ما را مشخص کرده که آنان را به فروش برساند، یا گفت: یکی از ما این مسؤولیت را پذیرفت ولی چون مسأله ناموسی در کار بوده قلبش اطمینان نداشته، نظر شما در این رابطه چیست ؟ حضرت فرمود:

"اگر قیم، شخصی همانند تو یا عبدالحمید باشد مانعی ندارد."اذا کان القیم به مثلک و مثل عبدالحمید فلابأس. (وسائل ‏270/12، ابواب عقد بیع، باب 16، حدیث 2)

از این روایت نیز استفاده می‎شود که در آن زمان سرپرستی دارایی کسی که بدون وصیت از دنیا رفته از شؤون قاضی محسوب می‎شده است.

3- در روایت حفص بن غیاث آمده است که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم که چه کسی حدود را اقامه کند؟ سلطان یا قاضی ؟ حضرت فرمود:

"اقامه حدود با کسی است که حکم از آن اوست."اقامة الحدود الی من الیه الحکم. (وسائل ‏338/18، ابواب مقدمات حدود، باب 28، حدیث 1)

و مراد از کسی که حکم از آن اوست در اینجا همان قاضی است که در ماجرایی

ناوبری کتاب