آورده یادآور میشویم و آن بلیغ ترین و زیباترین بیان این معنی است که همه آحاد مردم در برابر حق و قانون یکسان و در عرض واحد هستند، و آن بیان این است:
"... اما بعد، بی تردید خداوند سبحان به خاطر رهبری بر شما حقی را برای من بر عهده شما نهاده است و شما نیز بر عهده من حقی دارید نظیر آنچه من بر شما دارم. پس حق، گسترده ترین چیزهاست در بیان و توصیف، و محدودترین آن است در اجرا و عمل، به نفع کسی جریان نمی یابد مگر اینکه علیه وی نیز هست، و علیه کسی جریان نمی یابد مگر اینکه به نفع او هم هست. و اگر به نفع کسی جریان یابد و علیه او نباشد، این تنها برای خداوند سبحان است نه برای مردم؛ چرا که قدرت وی بر همه بندگان وی احاطه دارد، و به هرچه قضای او تعلق گیرد عدالت او نیز گسترده است."اما بعد فقد جعل الله - سبحانه - لی علیکم حقا بولایة امرکم، ولکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم، فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف، واضیقها فی التناصف، لایجری لاحد الاجری علیه، و لایجری علیه الاجری له، و لوکان لاحد ان یجری له و لایجری علیه لکان ذلک خالصا لله - سبحانه - دون خلقه، لقدرته علی عباده و لعدله فی کل ماجرت علیه صروف قضائه. (نهج البلاغه، فیض 681/، لح 332/، خطبه 216)
خلاصه کلام
خلاصه کلام اینکه: اسلام در زمانی آمد که مردم در دسته ها و قومیت های پراکنده با یکدیگر دشمنی میورزیدند، و هر دسته به خاطر نسبت های قومی و رنگ پوست و زبان و کشور بر همدیگر برتری میجستند، دین و مذهب و مشرب آنان متفاوت بود و در تیره ها و قبایل پراکنده در چهارچوب حکومت ها و سیاستهای متفاوت زندگی میکردند. هر دسته ای با رقیب خود در ارتباط با یکی از این علایق بشری به جنگ و خونریزی میپرداخت. اما دین مبین اسلام همه آنان را به وحدت و برادری دعوت کرد و همه را در برابر قوانین عادله صالحه الهی، برای حفظ حقوق و رسیدن هر حقداری به حق خویش یکسان دانست.
ولی متأسفانه مسلمانان از عمق برنامه های اسلام شناخت لازم و کافی را به