صفحه ۲۸۱

قاضی را دارند، در این صورت اگر فرد افضل تعیین شود جایز است؛ ولی آیا می‎توان فرد مفضول را [آنکه در فضیلت در مرتبه پائین تری است ] به قضاوت گمارد؟ مورد تردید است ولی ظاهرا جایز است؛ چرا که کمبود او با نظر امام جبران می‎گردد."شرایع 69/4

و شهید در مسالک مطالبی را در این زمینه آورده که خلاصه آن این چنین است:

"در اینکه مقدم داشتن اعلم ارجحیت دارد اشکالی نیست، ولی آیا الزاما باید وی را مقدم داشت ؟ در این ارتباط دو نظر است که مترتب است بر اینکه آیا بر مقلد تقلید اعلم واجب است یا مخیر است بین تقلید اعلم و غیر اعلم ؟ در این ارتباط برای اصولیون و فقها دو قول است.

یکی از آن دو جواز است، برای اینکه همه در اهلیت تقلید مشترکند و نیز مشهور است که صحابه پیامبر(ص) همه فتوا می‎دادند، با اینکه مشهور بود که در افضلیت مختلف اند، در عین حال هیچ یک از صحابه عمل آنان را مستنکر نمی شمرد، و این یک اجماعی است از آنان.

دوم که بین اصحاب [امامیه ] مشهور است منع است؛ چرا که قول اعلم اطمینان بخش تر است، و پیروی از نظر اطمینان بخش تر اقوی است. و بدان سبب که نظر فتوادهندگان نسبت به مقلد همانند ادله است، پس همان گونه که واجب است به دلیل ارجح عمل نمود، تقلید افضل نیز (از نظر علمی) واجب است. و نیز به دلیل روایت عمر بن حنظله از امام صادق (ع) که صریح در این معنی است (که فرمود: الحکم ما حکم به اعلمهما وافقحهما...).

و در ادله هر یک از دو دسته اشکالاتی وجود دارد...."مسالک 353/2

به نظر ما: اگر اختلاف دو طرف نزاع به اختلاف در حکم شرعی کلی بازگشت کند، مترتب کردن اعتبار اعلمیت در قاضی بر اعتبار اعلمیت در امر تقلید واضح است، و اما اگر اختلاف آن دو در موضوعات بوده و شبهه موضوعیه باشد، چنانچه در اغلب دعاوی این گونه است، پس مترتب کردن آن بر مسأله تقلید غیر واضح است.

ولکن اصل در مسأله اقتضای اعتبار اعلمیت را دارد؛ چرا که آن قدر متیقن است.

ناوبری کتاب