صفحه ۲۸۰

[پس تفصیل ایشان در مسأله صحیح نیست ] و ثانیا: خبر ابی خدیجه به نقل دیگری نیز بدین گونه روایت شده: "در بین خود فردی را که حلال و حرام ما را می‎داند بگمارید که من او را قاضی قرار دادم"اجعلوا بینکم رجلا ممن قدعرف حلالنا و حرامنا، فانی قد جعلته قاضیا. (وسائل ‏100/18، ابواب صفات قاضی، باب 11، حدیث 6). [که در آن جمله چیزی از قضایای ما را می‎داند نیامده ] و ظاهر آن نظیر مقبوله این است که اجتهاد مطلق معتبر است.

و اگر بخواهیم بگوییم که این دو نقل دو روایت مستقل است که به صورت جدا از معصوم صادر شده و هر یک را به صورت جدا می‎توان مورد استدلال قرار داد، این یک امر مشکلی است؛ زیرا به احتمال قریب به یقین این دو نقل، یک روایت بوده که از ناحیه راویان در نقل اختلاف پیش آمده؛ پس نمی توان در ارتباط با این مسأله به این روایت استناد نمود، باید به اصل در مسأله برگشت که مقتضای آن عدم کفایت متجزی است.

و بسا ممکن است گفته شود که از ظاهر جمله: "عرف احکامنا" و "عرف حلالنا و حرامنا" استفاده می‎شود که قاضی باید معرفت فعلی تفصیلی به مسایل داشته باشد، و واضح است که چنین افرادی بسیار کم یافت می‎گردند، پس می‎توان گفت: در اجتهاد فعلی تجزی در اجتهاد قطعا مجزی است.زیرا محول کردن قضاوت بر احاطه فعلی به استخراج و استنباط همه احکام اسلام تقریبا احاله به محال است، و فقط امام صادق (ع) است که به همه مسائل احاطه فعلی دارد، پس مسلم امام (ع) این را نخواسته است بفرماید. از سوی دیگر می‎توان گفت مسائل فقه به دو گونه است: عمیق و غیر عمیق، و برخی از افراد قدرت استخراج مسائل عمیق را ندارند، که در این صورت ملکه اجتهاد مقول به تشکیک و دارای افراد است و به دین شکل می‎توان گفت ملکه تجزی بردار است. (الف - م، جلسه 152 درس) و این سخن بدی نیست و نکته ایست در خور دقت.

9- آیا در صورت امکان، تعیین اعلم الزامی است ؟

محقق در قضاء شرایع می‎فرماید:

"اگر دو نفر در فضیلت با یکدیگر متفاوت هستند ولی هر دو شرایط معتبره در

ناوبری کتاب