صفحه ۲۶۹

در اینجا خداوند سبحان امر و نهی را پس از اثبات مرتبه ای از ولایت برای هر یک از افراد بر دیگران ذکر فرموده، تا هر کس این حق را داشته باشد که دیگری را امر به معروف و نهی از منکر کند.

و شاید قضاوت در شبهات حکمیه و اختلاف حکمی نیز به همین گونه بوده و نافذ و واجب الاطاعه باشد. پس اگر فرض شود که زوجه و سایر ورثه در اراضی "غیر رباع" (غیر زمین خانه) به حسب حکم شرعی چه اجتهادا یا تقلیدا اختلاف کردند، آیا برای فصل خصومت راهی جز مراجعه به قاضی عادل مجتهد که بین آنان قضاوت کند و اختلافشان را از بین ببرد - اگر چه فتوای وی مخالف فتوای یکی از دو طرف نزاع یا مرجع او باشد - وجود دارد؟

پس به طور خلاصه ابتدای روایت قطعا مربوط به باب قضاوت است، چنانچه از ظاهر آن همین معنی استفاده گردید.

از آنچه به تفصیل یادآور شدیم روشن شد که ممکن است به همه آنچه در جواهر برای جواز تصدی مقلد برای امر قضاوت استدلال گردید خدشه وارد نمود.

سخن فاضل نراقی در مستند

در کتاب مستند پس از آنکه اعتبار اجتهاد را به مشهور فقها نسبت می‎دهد و برای اشتراط آن به "اجماع منقول" و به "اصل" و به "اشتراط اذن و ثبوت آن برای مجتهد و عدم ثبوت آن برای غیر مجتهد" استدلال می‎کند، مطالبی می‎فرماید که خلاصه آن این گونه است:

"اگرمنظور ایشان نفی قضاوت غیر مجتهدی است که از هیچ مجتهدی - چه زنده و چه مرده - تقلید ننموده بلکه به ظواهر اخبار و کتب فقها مراجعه کرده بدون اینکه قوت اجتهاد داشته باشد، در این صورت نظر ایشان صحیح است و هیچ شکی در آن روا نیست.

اما اگر مراد آنان [فقها] نفی قضاوت غیر مجتهد است به صورت مطلق، در این صورت پس از آنکه عدم حجیت اجماع منقول روشن گردید، ما به ضعف دلایل مورد

ناوبری کتاب