صفحه ۲۶۱

پاسخ استدلال چهارم:

[و روایت ابی خدیجه ] "علم به چیزی از قضایای آنان" به عنوان اینکه قضایای آنان - علیهم السلام - است، مختص به فقیه یا حداقل منصرف به اوست، چنانچه ما پیش از این گفتیم که: لفظ "علم" و "عالم" از کسی که مقلد دیگران است منصرف است.

بلی، از این روایت بر فرض صحت آن استفاده می‎گردد که تجزی در اجتهاد کافی است و ضرورتی ندارد که قاضی مجتهد مطلق باشد.

پاسخ استدلال پنجم:

[روایت عبدالله بن طلحه در مورد آن دزد مهاجم به یک زن...] نیز مربوط به یک جریان به خصوص است، شاید مخاطب این روایت فرد مجتهدی بوده است، و اجتهاد در آن زمانها بسیار کم مؤونه بوده و بر علوم و مقدمات بسیاری که اکنون در زمان ما متداول است متوقف نبوده است. پس کسی که قدرت استنباط احکام خداوند متعال را از روایاتی که از پیامبراکرم (ص) و ائمه (ع) رسیده بود داشته و از کسانی بوده که احادیث آنان را روایت می‎کرده و در حلال و حرام آنان نظر می‎افکنده و با احکام آنان آشنا بوده است، به چنین فردی فقیه مجتهد اطلاق می‎شده است. و بسیاری از اصحاب پیامبر(ص) و ائمه (ع) این گونه بوده اند.

علاوه بر این ممکن است گفته شود که: کلمه "قضاوت" در گفتار آن حضرت که می‎فرماید: "آن گونه که من برای تو توصیف کردم قضاوت کن" به معنی بیان حکم شرعی است نه قضاوت اصطلاحی به معنی اعمال ولایت و انشاء حکم. و در این نکته ای است شایان تأمل. [وجه تأمل حضرت استاد شاید خلاف ظاهر بودن احتمال ذکر شده باشد].

پاسخ استدلال ششم:

یعنی خبر حلبی، تقریب استدلال به آن به این گونه بود که امام (ع) در مقام جواب

ناوبری کتاب