صفحه ۲۵۱

رضایت دادند که آن دو در مورد حقشان نظر بدهند، ولی نظر آن دو در قضاوت مختلف بود و هر دو در حدیث شما اختلاف داشتند؟ فرمود: در قضاوت نظر عادلترین، فقیه ترین، راستگوترین در گفتار، و پرهیزگارترین آن دو صحیح است؛ و به آنچه دیگری قضاوت کرده توجه نمی شود...".سألت ابا عبدالله (ع) عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعة فی دین او میراث، فتحاکما الی السلطان والی القضاة، ایحل ذلک ؟ قال: من تحاکم الیهم فی حق او باطل فانما تحاکم الی الطاغوت. و ما یحکم له فانما یأخذ سحتا و ان کان حقا ثابتا له؛ لانه اخذه بحکم الطاغوت و قد امرالله ان یکفر به، قال الله تعالی: "یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به." قلت: فکیف یصنعان ؟ قال: ینظر ان (الی) من کان منکم ممن قد روی حدیثنا، و نظر فی حلالنا و حرامنا، و عرف احکامنا، فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما. فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانما استخف بحکم الله و علینا رد، و الراد علینا الراد علی الله، و هو علی حد الشرک بالله. قلت: فان کان کل رجل اختار رجلا من اصحابنا فرضیا ان یکونا الناظرین فی حقهما و اختلفا فیما حکما، و کلاهما اختلفا فی حدیثکم ؟ قال: الحکم ما حکم به اعدلهما وافقههما و اصدقهما فی الحدیث و اورعهما، و لا یلتفت الی ما یحکم به الآخر... (اصول کافی ‏67/1، کتاب فضل العلم، باب اختلاف حدیث، حدیث 10، وسائل ‏99/18، ابواب صفات قاضی، باب 11، حدیث 1).

در مورد زنجیره سند این روایت پیش از این در فصل سوم از بخش پنجم کتاب [جلد دوم فارسی، امامت و رهبری ] مطالبی را یادآور شدیم.

و نیز متذکر شدیم که گرچه به این روایت برای اثبات دو منصب ولایت و قضاوت برای فقیه استدلال شده ولکن آنچه قدر متیقن و مسلم است همان منصب قضاوت است، البته در صورتی که این روایت دلالت بر نصب داشته باشد، چنانچه این جمله روایت "پس من او را حاکم شما قرار دادم" ظهور در همین معنی دارد.

و اما استدلال به این روایت برای اشتراط اجتهاد در قاضی با توجه به چند فراز آن است:

1- "روی حدیثنا - حدیث ما را روایت کند" ظاهر این جمله این است که باید احادیث عترت طاهره - علیهم السلام - اساس حکم و قضاوت وی باشد، در مقابل کسانی که به قیاس و استحسانهای ظنی اعتماد می‎کردند، و مقتضای این جمله این

ناوبری کتاب