صفحه ۱۸۰

طبابت پزشک دچار تردید شد و می‎توانست احتیاط کند یا او را به نزد طبیب دیگر ببرد یا برای معالجه وی شورای پزشکی تشکیل دهد ولی این کار را انجام نداد و به نظر همان پزشک اول عمل کرد و اتفاقا بدین جهت فرزند مولا از دنیا رفت، در این صورت هنگامی که تفصیل این واقعه بگوش مولا می‎رسد آیا نمی تواند بنده را مؤاخذه کند؟ و آیا به صرف اینکه بنده بگوید من برای معالجه به پزشک مراجعه کرده ام و تکلیف خود را انجام داده ام، از وی شنیده می‎شود؟

حاصل کلام اینکه مراجعه به فقهای اصحاب پیامبر(ص) و نیز اصحاب ائمه - علیهم السلام - نظیر زراره، محمد بن مسلم، برید عجلی، لیث بن بختری مرادی، و یونس و دیگرانی که محرم اسرار ائمه (ع) بوده اند امر متعارفی بوده، چنانچه ارجاع ائمه (ع) به آنان نیز متعارف بوده، ولکن اجتهاد در آن زمانها غالبا بر مبانی دشوار دقیق مبتنی نبوده بلکه بسیار آسان بوده، و غالبا از گفتار آنان برای استفتاء کننده اطمینان حاصل می‎شده، و وی به خاطر وثوق و اطمینانی که از فتوای فقیه برایش حاصل می‎شده به نظر وی عمل می‎کرده است.

پس در زمانهای ما نیز مسأله همین گونه است، اگر به صحت فتوای مرجع و اینکه نظر وی موافق با واقع است اطمینان حاصل شود - چنانچه برای اکثر افراد غالبا این اطمینان حاصل می‎شود - در این صورت صحیح است که به نظر و فتوای وی عمل شود. و درحقیقت عمل به خاطر وثوق است که همان علم عادی است که نفس به خاطر آن اطمینان یافته نه به خاطر تقلید و تعبد.

اما در صورتی که در مورد خاص برای جهت خاص برای فردی وثوق و اطمینان حاصل نشود، در این صورت عمل به آن تعبدا مشکل است.

بلی اگر ثابت شود که شارع فتوای فقیه را حجت تأسیسی تعبدی قرار داده - نظیر بینه که در دعاوی حجت شرعی قرار داده شده - در این صورت اگر چه وثوق حاصل نشود، و بلکه اگر گمان مختصری به خلاف هم داده شود، باز عمل به آن صحیح است، ولکن اثبات چنین حجتی مشکل است؛ زیرا آیات و روایاتی که برای

ناوبری کتاب