صفحه ۱۷۹

پس اگر در یک مورد خاص، فرض شود که به جهتی برای فردی از قول اهل خبره اطمینان شخصی حاصل نشود -چنانچه بسا در یک مسأله فرعی دقیق و مورد اختلاف این گونه پیش می‎آید - در این مورد اگر موضوع مهم نبوده و قابل تسامح باشد رجاء به آن عمل می‎شود؛ و اما اگر موضوع از امور مهمه باشد که تسامح در آن روا نیست نظیر طبابت در مورد مریضی که امر آن دایر بین مرگ و حیات است، در این صورت احتیاط می‎کنند یا به طبیب متخصص دیگری مراجعه می‎کنند یا شورای پزشکی تشکیل می‎دهند و... و روشن است که مسائل دینی و شرعی همه آنها مهم هستند که تسامح و تساهل در آنها جایز نیست.

پس خلاصه کلام اینکه ملاک در بنا و عمل عقلا، حصول وثوق شخصی است، و این تقلید تعبدی نیست، بله علم عادی به نحو اجمال است که عقلا نیز به همین حد کفایت می‎کنند.

به عبارت دیگر اگر تقلید عبارت از عمل به گفتار دیگران بدون مطالبه دلیل از آنان است، این تقلید است؛ ولی اگر عبارت از پذیرش نظر دیگران است تعبدا، در این صورت عمل عقلا تقلید نیست؛ زیرا در بین آنان سخن از تعبد نیست.

و این مطلب در همه امارات عقلائی که شارع در مورد آنها نظر جدیدی ابراز ننموده جاری است؛ چرا که عقلا جز با حصول وثوق و علم عادی بدان اعتماد نمی کنند.

اگر گفته شود: آنچه در احراز واقعیات معتبر است اگرچه وثوق شخصی و علم عادی است ولکن بنا عقلا در مقام احتجاج بین مولا و بنده، احتجاج به قول فرد آگاه مورد اطمینان است به صورت مطلق، پس عذرخواهی بنده برای مخالفت خویش بدین گونه که از گفتار فرد آگاه مورد اطمینان برای وی شخصا اطمینان حاصل نشده مسموع نیست؛

در پاسخ باید گفت: ما بین این دو مقام قائل به فرق نیستیم؛ زیرا اگر فرض شود که مولا نگهداری از فرزندش را به بنده اش واگذار نمود و آن فرزند مریض شد و بنده او را به نزد پزشک برد و آن بنده تصادفا به دلیل خاصی در صحت

ناوبری کتاب