صفحه ۱۵۰

یا اینکه آنان دارای نبوغ علمی و شرایط غیر طبیعی بوده اند که برای دیگران این شرایط هیچ گاه فراهم نمی شود؟! و آیا الزام خلیفه عباسی حجت شرعی است که تخلف از آن جایز نیست ؟!

خلاصه اینکه ما هیچ گونه راه توجیهی برای حصر اجتهاد مطلق و اختصاص اجتهاد از کتاب و سنت به دسته خاصی که بیش از یک قرن پس از پیامبر(ص) زندگی می‎کرده اند نمی یابیم، با اینکه اینان هرگز به ویژگی های غیرعادی که آنان را تا روز قیامت از دیگران متمایز کند ممتاز نبوده اند، پیش از آنان اساتیدشان و هم عصر آنان ائمه اهل بیت - علیهم السلام - زندگی می‎کرده اند، و پس از آنان نیز فقهای بسیار زیادی آمدند که علوم و تجربه های گذشتگان را دارا بودند و علاوه بر آن استنباطهای جدیدی از خود داشتند و به شرایط زمان داناتر و نسبت به نیازمندیها و خصوصیات جامعه خویش آشناتر بوده اند.

[علاوه بر آنکه پیشوایان این مذاهب نیز خود به چنین انحصار و انسدادی فتوا نداده اند].

در کتاب "نظام حکومت و اداره در شریعت اسلام" تألیف علی علی منصور آمده است:

"از ابوحنیفه منقول است که می‎گفت: آنچه ما فراگرفته ایم نظر ماست و این بهترین چیزی بوده که ما بدان دست یافته ایم، پس آنکه بهتر از این را بیاورد نظر صحیح با اوست. و هیچ کس نمی تواند سخن ما را انتخاب کند مگر اینکه بداند ما آن را از کجا گرفته ایم.

و مالک می‎گفت: من نیز انسان هستم که به خطا می‎روم یا درست می‎گویم، در نظرم بنگرید اگر موافق کتاب و سنت است آن را بگیرید و اگر موافق آن دو نیست آن را واگذارید.

و شافعی به پیروان خویش می‎گفت: من را در هرچه می‎گویم تقلید نکنید، در آن بیندیشید؛ چرا که این دین شماست.

و امام احمد حنبل می‎گفت: نه مرا و نه مالک را، نه شافعی و ثوری را تقلید نکنید؛ بلکه [دین را] از آنجا که اینان گرفته اند بگیرید."نظم الحکم و الادارة فی الشریعة الاسلامیة 35/

ناوبری کتاب