پس حنفیه و شافعیه و مالکیه و حنبلیه به خاطر امکانات زیاد و ثروت هنگفتی که داشتند پول مطالبه شده را پرداختند، در نتیجه مذهب آنان آزاد اعلام شد.
شیعیان را که در آن زمان به جعفریه معروف بودند نیز به پرداختن آن پول مکلف کردند، ولی چون آنان مال و ثروت زیاد نداشتند پرداخت آن پول سنگین از عهده آنان خارج بود.
بزرگ و رئیس مذهب جعفری در آن زمان سید مرتضی (ره) بود، او برای گردآوری آن پول تمام توان خود را به کار بست، اما موفق نشد، حتی وی شیعیان را مکلف کرد که نصف آن را تهیه کنند و نصف دیگر را خود از اموال خودش بپردازد، اما باز شیعیان نتوانستند آن را گردآوری کنند؛ به همین جهت مذهب شیعه مذهب رسمی قلمداد نشد و آنان فقط همان چهارمذهب را صحیح و مابقی را باطل اعلام کردند و در نتیجه سرنوشت شیعه در عمل به گفتار پیشوایان بزرگوارش به همان سرنوشتی انجامید که میبینید.
از این رو عامه اجتهاد در اصل انتخاب مذاهب را مجاز دانستند که هر کس هر مذهبی را خواست انتخاب نماید، اما اجتهاد ناشی از مذهب در احکام و فروع آن را ممنوع اعلام کردند؛ حتی آنان تلفیق اقوال بین این چهار مذهب، بااینکه انسان در بعضی مسائل به نظر یک مذهب و در برخی مسائل نظر مذهب دیگر را الگو قرار دهد جایز نشمردند.
و این شیوه در بین آنان تا این زمان که ما در آن زندگی میکنیم ادامه یافته است، و در این اعصار متمادی کسی با این شیوه مخالفت نکرده جز محی الدین عربی که معاصر فخرالدین رازی بوده است. ایشان با این شیوه مخالفت کرده، در برخی مسائل نظر یکی از این مذاهب را پذیرفته و در برخی مسائل نظر مذهب دیگر را و در پاره ای موارد نیز نظری از خود ابراز نموده و سخنی گفته که در هیچ یک از این مذاهب نیامده است."ریاض العلماء 33/4