با اینکه بنابر تلخیص بوده ولی این فصل [با توجه به گستردگی مباحث ] نسبت به سایر فصل های کتاب طولانی تر شده است.
پیش از این در فصل های گذشته یادآور شدیم که معنی ولایت امام یا فقیه این نیست که وی شخصا بدون واسطه همه امور و شؤون حکومت را به عهده گیرد، بلکه به هر اندازه که گستره حکومت گسترده تر و نیازها و وظایف بیشتر باشد، قوا و دوایر بیشتری برای اداره جامعه نیاز است و به طور طبیعی هر کار به دایره و قوه متناسب با آن واگذار میگردد. ولکن امام یا فقیه واجد شرایط به منزله رأس مخروط است که بر همه اجزاء حکومت اشراف تام دارد و بالاترین مقام مسؤول در جامعه اوست. او کسی است که مردم از وی انتظار اداره خردمندانه جامعه و کشور را دارند و سایر مسؤولین به مراتب خود هر یک دستها و بازوان وی محسوب میگردند.
اما اساس و پایه حکومت بر سه قوه استوار است: قوه تشریعیه یا مقننه، قوه اجرائیه و قوه قضائیه.
زیرا تدبیر و اداره امور امت متوقف است بر: