بی تردید از آیات و روایاتی که پیش از این در بیان وظائف حاکم اسلامی خوانده شد، و نیز از سیره پیامبراکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) استفاده میشود که مسؤول حفظ کیان مسلمانان و مأمور به تدبیر امور و اداره شؤون آنان بر اساس ضوابط و مقررات اسلام، درحقیقت شخص امام و حاکم اسلامی است و در واقع اوست که به اصطلاح و اداره کشور اسلامی مکلف و در برابر فساد جامعه مسؤول است.
اما از آن جهت که دامنه حکومت اسلامی گسترده است و همه مشکلات و وظایف به شخص حاکم متوجه میگردد به ناچار نیازمند به مشاورین و ایادی و کارگزارانی است که در دوایر مختلف وی را یاری دهند، به همین جهت هر کاری را به فردی متخصص و یا ارگان مناسبی میسپارد. و از همین جاست که وجود قوای سه گانه البته ما تعمدی در اینکه حتما بگوئیم "سه قوه" باید وجود داشته باشد نداریم؛ زیرا برای مثال میتوان گفت "دو قوه" داشته باشیم، یکی قوه ترسیم تشکیلات و برنامه ریزی، و دیگری قوه اجرائی، که طبق این تقسیم قوه قضائی نیز یک بخش از قوه مجریه محسوب میشود. (الف - م، جلسه 128 درس). [قوه مقننه، قوه قضائیه و مجریه ] برای اداره نظام، ضرورت مییابد.
پس رهبر جامعه اسلامی همانند پادشاه در حکومت های مشروطه رائج زمان ما